Saturday, October 02, 2004

سرفرازی

افسانه افسون چشمانت چه شیواست
غمنامه پرخون هجرانت چه زیباست
شبگردی من جلوگاه فرقت توست
وین ارمغانت بهر این مجنون شیداست

باران جو ماوای غم پنهان من گشت
شبها دکر پیدا ترین زندان تن گشت
او را که گوید بیقرارم بارالها
کینجا فقط رویای او آرام من گشت

در آستانش پرگشودن آرزوم است
در این فنا چشمان او تنها دلیل آبروم است
دردا که در چشمش همیشه شرمسارم
آری خدایا سرفرازی آرزوم است
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده