Sunday, August 29, 2004

شرمنده

سلام امشب نمیتونم براتون مطلب پست کنم اما به این وب لاگ برین و ببینین چی توش نوشتیم.طلبه هاش بیان همکاری کنند
QAZVINWEBLOGS
ادامه مطلب

Wednesday, August 25, 2004

For Dream's people

I like you...
you feel life way down inside
you have the courage to think
and the strength to get involved.
you are a dreamer...
and dreamers are too rare....
for few people believe
enough to dream.

دوستت دارم ...
تو زندگی را در درون لمس میکنی
تو شهامت آن داری که بیندیشی
و نیروی آن که به چیزی دل ببندی تو با رویا هایت زندگی میکنی
و رویاییان بسیار نادرند
آری .... اندکند آنان که به رویا باور دارند

ادامه مطلب

Sunday, August 22, 2004

ببخشید

سلام غیبت منو ببخشید . اگه بشه داریم یه کارایی می کنیم .در ضمن یه عالم حرف نگفته دارم که دلم می خواد بزنم.دوست دارم اونایی که باید بخونن
فعلا ما رفتیم
ادامه مطلب

Saturday, August 14, 2004

حسین منزوی هم رفت

 خدا رحمتش کند.
 آقای غزل معاصر هم رفت.
میدانم که حالا جا برای خود خودنمایی تازه سر از تخم درآورده ها باز میشود. 
جوانکهای مثلا جسور و گاهاً هتاک خواهند آمد و ...
بگذریم
شاید هیچ مسکنی بهتر از خواندن خود منزوی نباشد

در یای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که دل باید به دریا زد همینجاست
در من طلوع ابی آن چشم روشن
یا آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
انک چراغانی که در چشم تو پیداست
بیهوده میکوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هیچ پروایی دست عشق با ماست
___________________________________________
این بنده خدا هم رفت .آره حسین منزوی مثل بقیه قدیمی ها رفت. شاعری که اصلا زنجانی بود در جوانی به
تهران امده بود و همونجا موندگار شد . به جرات میشه گفت یکی از بهترین غزلسرا های این دوره
بود . حا اون رفت و تنها شعر هاش بجا مونده . اشعارش رو میتونین تو کتابهاش بخونین مثل :
حنجره زخمی تغزل - از شوکران و شکر - با عشق در حوال فاجعه و چند تا کتاب دیگه که الان
خاطرم نیست - روحش شاد
ادامه مطلب

Friday, August 13, 2004

مرگ روح

اوج لذت انسان را مرده خواهي يافت آن دميکه تلخ ابه مرگ نوش کام تو گردد و روح مسيحايي خويش را به صليب بندگي ابليس بکشي و در غروبي ابدي تا انتهاي تاريکي پيش روي چونانکه ديگر هر گز سحر گاه عصمت را نيابي و در گاهي که به خويش آيي ياسي مرگوار تو را در بر خواهد گرفت چنانکه بر آستان مقدس بودن خويش مهر بطلان خواهي زد و اسمتراري بر ,وجودت نخواهي يافت و مرگ را تنها رهيافتت ميابي براين فلاکت شوم تا رهايت سازد. و آنک ذهن تو در گستره پوچي ها خواهد ماند و تنهايي تو روح وجسم ات را خواهد ساييد تا داغي باشد بر اين اضلال منفور که خود روياندي بر پهنه معصوم وجودت و در آميختي با آن و هر گز نخواهي رست از دامش.مگرت معبودي يابي که بر تفهيم قدرتش واقف باشي تا نجاتگري باشد در اين کوره راه ضلالت که در آن محبوسي و عاشقانه ترين سروده ها را در دفتر زندگي او بسرايي و تنها اينگونه ميتوان گريزي يافت بر اين رذيلت تاريک
ادامه مطلب

Thursday, August 12, 2004

نميدونم

باز هم به فرمان معبود غروب سياهي را افريد
و باز هم به فرمان من تنهايي گريه را افريد
و راز هم به فرمان گريه افشا شد
اما تنها براي شب
ادامه مطلب

لينك هاي بي ضرر

ادامه مطلب

Tuesday, August 10, 2004

این کیه!؟

سلام . به نظر شما این کیه؟

ادامه مطلب

اول کاری

اول کاری اینو نوشتم که بگم هستم حالا این بودن ما شاید واسه کسی مهم نباشه (مثل نبودنمون) من این وب لاگ رو درست کردم چون وب لاگ نویسی و کلا نوشتن رو دوست دارم.(نگید کلاس میزاره ها)خب روضه اول بسه دیگه نه .ای داد دیدی چی شد.من خییییییلی گیجم .یادم رفت مثل همه آدم حسابی ها اول ابراز ادب و احترام کنم حالا کو تا ما آدم حسابی شیم - شایدم اصلا نشدیم .خب ماهی رو هر وقت از آب بگیری بو گند میده الان این کارو میکنم.سلام ! خوبین شما ! به وب لاگ ما خوش تشریف اوردین . امید است که در سایه الطاف شما از وبلاگ خوشتون بیاد
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده