Monday, July 26, 2010

نقدهای گریز

فارغ از اينكه بعضي ها گلايه كرده بودند از اينكه من چرا دیر به دیر وبلاگ را بروز می‌کنم، و ضمناً عذرخواه دوستان هستم؛ بی مقدمه می‌روم سر اصل مطلب.  در این چند سالی که من وبلاگ نویسی می‌کنم متوجه این مسئله شده‌ام که وبلاگ نویسی ممکن است تبعات و هزینه‌های نافرمی برای فرد داشته باشد. فی‌المثل هنگامی که قصد استخدام شدن در جایی را داشته باشید؛ و یا استخدام شده باشید و کسی بخواهد زیرآب ِ‌تان را بزند، وبلاگ شما بهانهء خوبی برای اینکار است.

اما متاسفانه در چندسال اخیر هزینه‌های وبلاگ نویسی و کار رسانه‌ای (حتی در رسانه‌ای شخصی مثل وبلاگ) بسیار زیادتر از قبل شده است. اخیراً از دوستم که حامی احمدی‌نژاد نیز هست شنیدم که برای برخی یک بابایی که در حوادث اخیر محکوم شده است، در دادخواست ِ او «عضویت در فیس‌بوک» هم من جمله جرم‌ها یا اتهامات او بوده‌است! البته تمام اینها فارغ از هزینه‌های مالی و سخت‌افزاری و نرم‌افزاری اتصال به اینترنت در ایران است. که کاربران قزوینی با این مسائل خوب آشنا هستند.

این مطلب حتماً برای شما باور پذیراست که نظامی مستحکم مثل جمهوری اسلامی به این راحتی‌ها قابل براندازی نیست، چه رسد به اینکه در عصر نبرد نرم افزاری و فرضاً با نقد یک وبلاگ‌نویس براندخته شود. پس دلیل اینهمه سخت‌گیری چیست؟

حقیقت امر آنست که ما ایرانیها به‌رغم داشتن هزارتا خصیصه و صفات حسنه یک ایراد بزرگ داریم و آنهم عدم تحمل مخالف و پذیرفتن نقدهای دیگران است. اگر کمی سرکی به تاریخ ایران بکشید متوجه می‌شود که این مسئله مال امروز و دیروز نیست و باید آنرا یک معضله تاریخی دانست.

آیا بنظر شما اینکه یک فرد همیشه در همه‌جا و در همهء موارد اعمال و کردار و کلماتش تهی از اشتباه و در منتهای درستی باشد احمقانه نیست؟

در فرهنگ ما فقط 14 نفر هستند که ما آنها را «انسان‌های» بری از عیب و خطا و یا م«معصوم» میدانیم و بغیر از ایشان هیچ انسانی فاقد اشتباه نبوده و نیست...

من شخصاً هرگاه ببینم که کس یا کسانی مرا همواره تائید و تحسین کنند و هیچگاه از من گلایه نداشته باشند، از آنها رنجوده خاطر می‌شوم چرا میدانم ایشان در مواجه با من  «تظاهر» به تائید من می‌کنند و حقیقتی را که در مورد من دریافته‌اند به من نمی‌گویند.

اخیراً در چند مورد در وبلاگ‌ها و رسانه‌های مجازی محلی قزوین متوجه شدم برخی‌ها در مقابل نقدی و یا نظری چنان جبهه‌ای می‌گیرند که باور آن برای من مشکل است. حتما در وبلاگ علیرضا خدابخش برخی از این نقدها و تبعات و حرف و حدیث‌های بعداز آن را دیده‌اید.

وبلاگ این بنده خدا (گریز) تبدیل به یکی از رسانه‌ها یا وبلاگ‌های مرجع خاصه در حوزه اخبار و مسائل محلی شده‌است. همین مسئله بخاطر آنکه سایر رسانه‌های محلی مخصوصآ رسانه‌های چاپی، فعالیت درست و حسابی در اینترنت ندارند و سایت‌شان صرفاّ برای خالی نبودن عریضه‌است، باعث شده تا بُرد وبلاگ گزیر افزایش پیدا کند. به نحوی که بسیاری از وبگردان و وبلاگ‌نویسان و فعالان حوزه رسانه در قزوین وبلاگ او را مرتب بازدید می‌کنند، حتی بسیاری از دولتی‌ها نیز به این جرگه اضافه شده‌اند و به رفتار و بیان رسانه‌ای خدابخش توجه می‌کنند. از کارمند دانشگاه بین‌الملل بگیر تا استاندار قزوین!

هرچند که وبلاگ آقای خدابخش تولید محتوای چندانی ندارد و این مسئله از دید من یک نقیصه محسوب می‌شود اما  لینک‌های جذاب و فهرستی که وبلاگ‌های به روز شده قزوین را در یلاگش نمایش می‌دهد شاخص‌های اصلی افزایش مخاطبان آن است.

لازم به ذکر است که تعداد مخاطبان وبلاگ علیرضا خدابخش در وبلاگی که بصورت شخصی و یکنفره اداره می‌شود از تعداد نشریات فروش رفته در قزوین (با وجود داشتن تیم کاری و سبقه کاری) بیشتر است. البته بخشی از این مسئله به ضعف‌های خود این نشریات چاپی محلی باز می‌گردد.

به همین خاطر است که حساسیت‌ها و حواشی زیادی حول و حوش این وبلاگ بوجود بیاید. مثل همین جدال (رسانه‌ای) که با ارشاد و مدیر آن کرده و یا نقدهایی که بر مدیر صدا و سیمای قزوین وارد آورد و یا نقدهایی که از فلان عضو شناخته‌شده سیاسی شهر بیان می‌کند و کار به شکایت و شکایت و شکایت کشی ویا تلافی در تریبون‌های کاری و محلی می‌کشد.

ارتباط من بالشخصه با خدابخش تنها از طریق همین گریزهای روزانه است و کمتر می‌توانم او ببینم و به همین خاطر از چندوچون و ماهیت این این اختلافاتی که برای خدابخش اتفاق افتاد اطلاع چندانی هم ندارم و نمی‌خواهم داشته باشم (که دخالت کنم).

اما حرفم اینست که اگر ما آستانه تحمّلمان را بالاتر ببریم و ظرفیت نقدپذیری را در خود افزایش دهیم و خود را معصوم از خطا و عیب ندانیم بسیاری از دوستی ها پایدارتر و عداوت‌ها خنثی‌تر و کمتر می‌شود. فی المثل در مورد همین آقای شفیعی‌ها و یا رئیس صدا و سیما. که حتی من از نزدیکان یکی از کارگردانان که بیشتر کار محلی می‌کند شنیدم که این آقای رئیس در انتخاب بازیگر برای کار تولیدی به سفارش صدا و سیما هم دخالت می‌کند و این مسئله خب شاید... چه بگویم

ویا اتفاقی که در آن دوسالانه خوشنویسی افتاده خدائیش چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید آبرو ریزی بود. حالا شاید زحمات زیادی برای برگزاری این مراسم کشیده باشند و هزینه و ارزش زیادی برای آن قائل شده باشند اما اتفاقی که در آن مراسم افتاد بنظر من تمام آن زحمات را (یا بیشترش را) به هدر داد. 

خدابخش را تقریبا همه وبلاگ نویسان و ژورنالیست‌های محلی می‌شناسند و اکثر آنها میدانند که در راه‌انداختن وبلاگ نویسان محلی از قشرها و طیف‌های مختلف زحمات «شبانه روزی» بسیاری کشیده. از نظر من اگر بخاطر نقدهای وبلاگی این آدم بعضی‌ها بخواهند برنجند و عصبانی بشوند و قهر کنند و شکایت کنند رفتارشان چندان به‌هنجار (خیلی فکر کردم تا کلمه‌ای پیدا کنم که به کسی برنخوره!) نیست.

ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده