Tuesday, March 18, 2008

هرروز عصر - برنامه هرشب خيابان هاي ايران


هرروز عصر هزاران خورشيد رنگارنگ در خيابان نوربالا مي زنند؛ كه پشت پلك هاي صاحبانشان گرفتار كسوف اجباري هستند


هرروز عصر هزاران جفت دست در خيابان راه مي رود؛ كه آويزان ِ تن ِ صاحبانشان گرديده است

هرروز عصر هزاران جفت كفش در خيابان گاز مي دهند؛ در استعمار پاهايي كه وادارشان مي كند به زمين لگد بزنند

هرروز عصر هزاران جفت پرچم رنگي و مزرعهء سيخ و سياه در خيابان تقبيح ميشوند؛ به جرم عشوه اي كه عقده ها را مي راند

هرروز عصر .... هرروز عصر در خيابان پديدار ميشود؛ تا شكم فرشتگاني كه در باغ وحش هستند پاره كند

هرروز عصر جدالي عاشقانه را نظاره گريم؛ كه با سايشي گرسنه تفنگ ها را بلند مي كند و كيسه ها را سفت

هرروز عصر حجله هاي نسل سوم در كافي شاپ ها داير مي شود، و بازديد براي عموم آزاد است


هرروز عصر زن و مرد و پير و جوان و لشكري و كشوري و مومن و مشرك و كافر، همه و همه دلشان ميخواهد!


تفنگي شليك كند و عرق سردي بر جبينها بنشاند


و تا آن زمان كه بانگ ملكوتي ساكسيفون آزاده نبود؛ باصداي تنبك و تنبور موسيقي متن را مي ساختند




برنامه هرشب خيابان هاي ايران
با حضور ملت شهيدپرور
نويسند - تهيه كننده و كارگردان: هرروز عصر!
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده