Friday, October 15, 2004

اندیشه و انسان - قسمت دوم

قطعا انتخاب مسیر درست اندیشیدن و سنجیدن جوانب این مسیر در ساختن امروز و فرداهای شخص تاثیر دارد. ولی شخص تنها نمیتواند در این مورد تمام قدرت انتخاب و اختیار را در دست بگیرد چرا که عوامل بسیاری هستند که در این زمینه تاثیر گذار خواهند بود.چیزهائی از قبیل محیط اجتماعی و خانوادگی دوستان آشنایان و اطرافیان فرد و نیز آداب و سنن وفرهنگ هایی که افراد به آنها پایبند هستند و یا در واقع می توان گفت به نوعی از نیاکانشان به ارث برده اند.ولی گاه به دلیل تکرار این مکررات در زندگی شخی فرد و به نوعی دیدن کامل مزایا و معایب آن مرام و مسلک و فرهنگ شخص را از آن زده می کند و یا به صورت چیزی کسل کنند برای او در میاید و همین باعث می شود شخص در خلاف این سنن و آداب گام بردارد.
انسانی که خویش را محصور در حصاری از قوانین از پیش تعیین شده می بیند گوئیی اگر بخواهد در این ورطه عمر را طلف کند چیزی را از دست داده.او میخواهد از این چیز ها دل بکند و برود حتی نمی داند به کجا !
فقط می خواهد بگریزد.تجربه اثبات کرده افراط یا تفریط در هریک از این موارد تاثیر بسزایی در موفقیت یا عدم موفقیت فرد دارد.
اما نکته مثبت این قضیه این هدفمند شدن زندگی شخص است.
اما در پاسخ به دوست عزیزی که در قسمت اول این نوشته برای من پیغام گذلشته بودند :ابتدا از این تشکر می کنم که برای نوشته این حقیر وقت گذاشته و آن را مطالعه فرمودند.اما در مورد نوشته ایشان عارضم که در زندگی انسان هزار گزیر برای گریز از یک مساله یا مشکل و یا رسیدن به یک مقصود وجد دارد و این خود شخص است که یکی از این پنجرها را با دستان خویش می گشاید تا از دریچه ی آن نظاره گر افق های دیگر از نور و روشنی و یا ظلمت و تردید باشد . در این مورد کور بودن فرد دلیل اشتباه کردنش نیست و شما نباید افسوس چنین چیزی را بخورید .گاهی ممکن است فرد به جهت زیبا بینی بی حد و حصر مقصودش بی مهابا آن پنجره را باز کند و تمام مصائب آن را نیز به جان و دل بخرد.در این هنگام دیگر پایان راه برای فرد مهم نیست.مهم رسیدن است و حتی دیدن از هر پنجره ای که شده و گاها سرزنش کردن چنین فردی انصاف نیست.قطعا شما بهتر از من می دانید علاقه زیاد انسان به چیزی او را کور و کر می کندممکن است بعد ها بگوییم کاش .... ولی اکنون فقط مقصود با ارزش است و اینجاست که مفهوم عقل و منطق به کار نمی آید
ادامه مطلب

Thursday, October 14, 2004

مانده در خویش

گمگشته دیار بی نامی شده ام و نمیدانم به انتظار چه غایتی نشسته ام.در عالمی که همه می کوشند مشغول چیزی یا کسی باشند و من از تمام این بیکران لایزال محدود هستم .حتی پناه به حافظ هم کارگشا نیست.
سرد سرد و پر از بی مقصودی روز ها را از پی هم میگذرانم تا به روزی که نمیدانم چه روزیست و کی میاید برسم
.در آستان درد ها سر تسلیم فرود آورده ام . درد هائی که فنای آنها آنی بیش نیست
ولی پیوندی که نمیدانم دلیل بودنش را ونمی یابم ذات رویشش را مرا از ایشان رها نمیکند.گرچه منفور ترین احساسات را نسبت به وجود من برانگیخته است.
دیگر باور کرده ام در حسرتی منطقی و به ظاهر ساده که در ذات هر انسانی هست سوخته ام
و تنها سرورم همین بی سروریهاست.اندیشه ام در حصاری محبوس گشته که همیشه می گوید:اگر این میشدو آن میشد و او میبود و من من می گشتم اکنون این که نمی خواهم نبودم .
آری آری
چشمانم به جرم رویا پرستی همیشه خواب را طالب است و دستانم به سوگ این درد سیگار را.هرگاه که دسته ایی به بزمی غرق میشوند و کلام خویش را با هرزگویی و خندیدن می آلایند و
مرا نیز همسفره خویش می سازند شرمی از جنس عشق و اراده مرا فرا میگیرد که توان تقابل با آن را نیافته ام.هرچه می کشم و می نوشم باز همانم که بودم.و
آنگاه که خود را در انتهای بزم و پایان شب می بینیم بی اختیار یاد شعر ی می افتم که در روزهایی که تازه مجذوب بازی با کلمات شده بودم خواندم.و در راه باز گشت به خانه با خود زمزمه اش میکنم:
شرمنده آنم که پس از این همه بودن یک پنجره را سوی شدن باز نکردم
گوئی مخواهم این بودن را بر تاج تقدیر خود بنشانم.
و در این شامگاه تنها انگیزه ایی که توانستم بیابم این بود که در شب گم شوم.جلو تر برایم مهم نیست
ادامه مطلب

Wednesday, October 13, 2004

اخبار فوری

سلام ببینین اینجا چه خبره !!!
سایت سریال پزشک دهکده

سایت پچدکتر کوئین

اینم مریم دجی که در اصل مهشره

یه زمانی ایشون مداح اهل بیت بودن!!!

ادامه مطلب

Tuesday, October 12, 2004

اندیشه و انسان - قسمت اول

-می خواهم اینبار کاری را که درست است انجانم دهم برداشت من از درست مثل منطق صفر و یک دنیای ماشینی امروز حالت دودویی ندارد که در آن سوی دیگرش چیز دومی به نام نادرست یا همان غلط وجود داشته باشد بلکه دهها و گاهی صدها حالت دارد .اما اکنون بر آنم که بر این درست قانع باشم .اصلا هیچ کس در هیج تصمیمی نمی تواند بگوید که درست ترین راه را برگزیده.چراکه او در اصل در زمانی بر یک درست قناعت کرده و در آن لحظه (یا لحظات فکر میکرده که این بهترین اندیشه است).
علت گفتن این حرف اینست که انسان از اندیشه فردای خویش به طور کامل با خبر نیست .چون اندیشه های ما متاثر از شرایط و وقایع و رویداد های زندگی ماست و همینطور گاهی انسانهایی که ممکن است با آنها برخورد داشته باشیم.
آنگاه اندیشه ما بر دیوار ه این اندیشه ها چنگ میزند تا از آن بیاموزد و یا خود را در آن پیدا کند.گاه این اندیشه ی اسطوره ایی متعلق به ماست و ما آن را درخود می سازیم و بر آنیم تا آنگونه (یا اینگونه) باشیم.یعنی با چشمانی که خودساخته ایم و از پنجره ایی که خود یافته ایم به مسائل بنگریم و آنها را تفسیر کینم
.که این اندیشه هم همیشه ناب ناب نیست و گاه متاثر از اندیشه های دیگرانست .در واقع مجموع اندیشهایی ست که تبلور آنها را در نوشته ها گفته ها یا کرده های دیگران می بینیم و با آنها در می امیزیم و بر آنها تاثیراتی از جنس وجودی خویش می بخشیم
اما گاهی هم تاثیر اندیشه اغیار بر ذهن ما به گونه ایی میشود که اصلا به خود آن اندیشه در سطحی پایین تر بدل میگردد.چرا که آن بکارت و ناب بودن خود را از دست داده و شخص دیگری که شاید متعلق به زمان و مکان فکری ما نیست آن را خلق کرده.
اما برای نابودی یاس و جودمان باید بر این باور باشیم که اندیشه ما بهترین است و نگران بد بودن یا نابه هنجار بودن آن از نگاه دیگران نباشیم.در صورت باور این حرف است که افراد بر عقاید خود پایبند میشوند و برای رسیدن به هدف خود از هیچ کوششی دریغ نمی کنند .وسستی و تنبلی برای رسیدن به هدف دلیلی ست بر اینکه بر صحت آن مقصد و یا اصلا در وجو آن مقصد تردید داریم انگاه هرچه در بارورکردن این اندیشه بکوشیم بر در بسته کوفته ایم و گاه با کوچکترین عامل بازدارنده از رسیدن هدف سرباز خواهیم زد...
ادامه دارد
ادامه مطلب

Saturday, October 09, 2004

شرمنده

سلام
با ارزش پوزش به علت انجام بعضی کار ها که چند وقت دیگه همتون میفهمید این وب لاگ آپ دیت نمیشه
همش 1-2 روز
ببخشید
ادامه مطلب

Thursday, October 07, 2004

بیاد سهراب




پوستر بزرگداشت هفتاد و ششمین سالروز تولد سهراب سپهری
به دنبال فراخوان سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان از آغاز مهرماه برای بزرگداشت هفتاد و ششمين سالروز تولد سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ايران در ۱۵ مهرماه سال جاری، روز سه شنبه ۱۴ مهرماه (يک روز قبل از موعد) اين مراسم با شرکت دست اندرکاران آموزش و پرورش استان اصفهان، آموزش و پرورش کاشان و رياست اداره ارشاد اصفهان و جمع کثيری از دبيران، دانش آموزان، شعرا و نويسندگان و دوستداران سهراب و حتی جمعيت قابل توجهی از گردشگران ايرانی و خارجی از ساعت ۳ تا ۶ بعد از ظهر در باغ فين کاشان برگزار شد.
سخنرانان درباره ابعاد گوناگون زندگی و شعر سهراب سخن گفتند؛ به ويژه ديدگاههای متفاوتی درباره تنهايی در شعر و زندگی اش ارائه شد.
جالب اينکه تعدادی از گردشگران، به ويژه گردشگران غير ايرانی وقتی متوجه شده بودند که مجلس گراميداشت يکی از شاعران معاصر ايران و کاشان برگزار می شود بدون اينکه از صحبتهای سخنرانان و اشعار شاعران يا حتی موسيقی که پخش می شد سردربياورند، به درختها تکيه داده و با احترام گوش می دادند.
آموزش و پرورش استان اصفهان شماره دوم دوهفته نامه نشريه خود به نام پرتو مهر را به گراميداشت ياد و نام سهراب سپهری اختصاص داده بود که به تمامی حاضران در باغ داده شد.
پرتو مهر در چهارصفحه به قطع بزرگ، اشعار، خاطره ها و نوشته های ارزنده ای را در بردارد. در صفحه ی اول کنار تصويری سياه قلم از سهراب، شعر "من پر از بال و پرم"* درج شده است.

سهراب سپهری: تولد ۱۳۰۷ در کاشان - مرگ ۱۳۵۹ در تهران
در صدر اين نشريه با عنوان زندگی سهراب به زندگی شاعر پرداخته شده که "سهراب هميشه بی محابا از حقيقت اشيا، خانه، آب و رويا پرده برمی داشت." در پايان نقل قولهايی از نويسندگان و شاعرانی همچون احمدرضا احمدی، ليلی گلستان، گلی ترقی، بيژن جلالی و سيروس طاهباز آورده است.
ليلی گلستان گفته است: "افسوس نبودنش را نخوريم، چون هست. سهراب هست و چه پربار."
اين هم گفته سيروس طاهباز است: "او جان آفتاب بود. يک فرشته بود، معصوم و خوب و ماندنی..."
بهمن رافعی از منظر نگاهی به نگاه سهراب می گويد که :" درفلسفه شاعرانه سهراب مرگ و زندگی و همه نيروهايی که در دنيای بشری به عنوان عوامل متضاد شناخته شده اند، به هيچ روی ناسازگار و ستيزنده نيستند؛ حتی در يک هنجار مطلوب در يکديگر حل شده اند. کوشش اين نگرش همواره براين امر استوار است که هيچ چيز نازيبا نيست."
"گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟"و "کرکس هم مثل کبوتر از زيبايی بی نصيب نيست."
در مقاله ای ديگر، بهزاد ترکی زاده می گويد :"شکيبايی سهراب برای رسيدن به شعر، بی نظيراست. نکته قابل توجه برای من، سلوک گسترده ای است که اين شاعر و نقاش برجسته با شعر و هنر خود داشته است. اين سلوک گسترده، در نگاه اول، شايد چيز مبهمی به نظر رسد و شايد بتوان از نگاه انتقادی و تحليلی آن را تعريف کرد. اما تعريف من از اين سلو ک اين است که شاعر يا هنرمند چقدر در هنرش و با هنرش زندگی می کند."
در جای ديگر او می گويد:"سهراب مدام در حال تمرين برای رسيدن به تنهايی بود و اين، الزاما بدان معنی نيست که به تنهايی توانسته به آن فرديت مطلق دست يابد. به معنای ديگر، هنوز اين تنهايی در شعرش اتفاق نيفتاده و شايد هم اساسا اعتقادی به اين مسئله نداشته است."
دکتر فهيمه غنی نژاد نيز به پويايی و حرکت در شعر سهراب پرداخته و نوشته است: "آنچه امروز مرا به نوشتن درباره سهراب واداشته، درواقع عنصری است که در جای جای حجم سبز او يافته ام و گمان دارم تاکنون بدان پرداخته نشده است. اين عنصر حرکت و پويايی و آن هم از نوع عينی، مادی و فيزيکی است، پويايی و حرکتی که از سرزنده بودن برمی خيزد و به انتشار شادابی منتهی می شود."
بهتر آن است که برخيزمرنگ را بردارمروی تنهايی خود نقشه مرغی بکشم

رياست فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان نيز خبر داد که سنگ قبر جديدی برای سهراب سفارش داده است
خانم غنی نژاد با همين ديدگاه و سياق شعرهای ديگری از دفتر حجم سبز را شاهد می آورد و تحليل می کند و در پايان می گويد: "جوهر پويايی و سبزينگی ذهن و زبان سهراب سپهری که اوجش را در حجم سبز می بينيم پس از آن رو به کاستی می گذارد."
"در حجم سبز، آدميان، جانوران، گياهان، پديده ها و چيزها همه و همه در حال حرکت و شدن هستند؛ حرکتی که رو به بهی و تکامل دارد. هرچه هست در جريان است. هرچه هست در سيری بيرونی است. هر چه هست متحرک و انجام دهنده است."
در همين شماره، به سال نگار شاعر و نقاش معاصر زنده ياد سهراب سپهری، از تولد در ۱۵ مهر سال ۱۳۰۷ در کاشان و درگذشت او در بيمارستان پارس تهران و دفن او در روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قريه مشهد اردهال فهرست وار اشاره شده است.
در اين جلسه بزرگداشت، رياست سازمان آموزش و پرورش استان اصفهای اجازه داد که از روز ۱۵ مهرماه، دبيرستانی دخترانه در مشهد اردهال به نام دبيرستان سهراب سپهری ناميده شود.
رياست فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان نيز خبر داد که سنگ قبر جديدی برای سهراب سفارش داده است و نوشته روی سنگ را استاد اميرخانی خواهند نوشت.
*من پر از بال و پرمابری نيستبادی نيستمی نشينم لب حوض،گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آبپاکی خوشه ی زيست.مادرم ريحان می چيند.نان و ريحان و پنير، آسمان بی ابر، اطلسی هايی تر.رستگاری نزديک، لای گل های حياط.نور در کاسه ی مس، چه نوازش ها می ريزد!نردبان از سر ديوار بلند، صبح را روی زمين می آرد.پشت لبخندی پنهان هرچيز،روزنی دارد ديوار زمان، که ازآن، چهره ی من پيداست.چيزهايی هست که نمی دانم.می دانم، سبزه ای را بکنم خواهد مرد.می روم بالا تا اوج. من پر از بال و پرم.راه می بينم در ظلمت، من پر از فانوسم.من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت.پرم از راه. از پل، از رود، از موج.پرم از سايه ی برگی در آب،چه درونم تنهاست
ادامه مطلب

Wednesday, October 06, 2004

شب و من

سایه شب در روزی که بلوای مردم برای کسب نانی از سر نمردن بود بر سرم افتاد.و گام های سست که پرسه های هرزگی را می شمارد در کوچه های سکوت طنین انداز می گشت.
تشخیص تیر دل از تیرگی در آن وهم شور انگیز میسر نبود و من فارغ از تمام اینها به سوی نا کجای خود می رفتم با چشمانی که گاه از سر سادگی غرق اشک میشد و پنجه هائی که از سر عجز به دیوار می کشیدم.
ودر آن هنگام هیچ نبودم جز خیره سری که مهتاب را نگرانست و ایستاده در آستانه فصلی سرد
ادامه مطلب

Tuesday, October 05, 2004

امنیت ملی

دیشب صحبتهای وزیر اطلاعات مملکتمون رو گوش دادید؟
من نمیدونم چی باید بگم.وقتی ایشون می فرمایند ما هر حرکتی رو که خلاف امنیت ملی باشه سرکوب می کنیم و جلوش رو می گیریم.
اصلا منظورش از امنیت ملی چیه؟تو مسلک این بالائی ها امنیت ملی به چی میگن؟
والا من یه چیزائی رو شنیدم و دیدم که اصلا در موردذات وجودی امنیت ملی به شک افتادم
1-ساعت نه و نیم ده شب 2تا دختر دانشجو که داشتن میرفتن سمت خونه(اینجا دانشکده خارج از شهره)یه گشت الاگانس میگه که اونا رو میرسونه. ولی در طول مسیر این خانم های بیچاره رو میبرن یه جایی که نمیدونیم کجاست و از دختری درشون میاره بعد هم تحویلشون میده به عزرائیل.هیچ کس هم هیچی نمیفهمه.انگار که اصلا اتفاقی نیفتاده.
2-قاضی که مسئول باز جوئی از اون فاحشه 16 ساله بوده به مدت سه شب متوالی به همراه سایر خدمت گزاران صدیق به این دختر بیچاره تجاوز می کنن
حالا این همه فاحشه تو این این کشور وجود داره ها اما نمیدونم چرا گیر داده بودند به این بدبخت مادر مرده!

زنان و مصائبی تلخ

نکته :با این حساب متوجه میشیم که در مملکت ما امنیت ملی در سطح بسیار بالائی وجود داره و ایران یکی از امن تریم مامن ها برای افراد بی پناه و بی کس و کاره
در این مورد اصلا شک نکنید.ونگران هیچ چیزی نباشید.حتی اگه یه نفر تو پاکدشت بچه ها رو میبره و اهن میکنه.اون نه یکی نه دوتا .اصلا معلوم نیست چند تا
نیروی اتظامی هم اصلا مقصر نبوده ها .به اونا چه که یه نفر داشته اینکارو میکرده.اونا هم آدمن دیگه خدا که نیستند از پیش بدونن
ازاون ور می فهمیم که دویچه وله یه مسابقه بین المملی وب لاگ نویسی راه انداخته که توش از زبانهای چینی و پرتغای و روسی و بورکینا فاسوئی و انگولایی
و ....(این دوتای آخر دروغی بود)حضور دارن و 64000 وب لاگ نویسی فارسی زبان رو (مقام چهارم رو تو دنیا داریم)اصلا آدم حساب نکرده


من قاطی کردم
خلاصه ما قاطعانه و قاطیانه و خائنانه هستیم سر جای خودمون
و باید باشیم تا اموراتمون بگذره!

ادامه مطلب

آری آغاز دوست داشتن است؟

آری آغاز دوست داشتن است؟
به کدامین سبب
وقتی که گلهای محبت در دشت بیکران عشق زیر قدوم غروری بی دلیل
معدوم میشود.پایان راه را می توان دید.پس باید بدان اندیشید که نشاط عهد شباب را فنائیست بس دردناک و نازیبا
اگر گریزی بر این مرثیه تلخ نباشد و عشق را این چنین است که می توان قصیده ای مرگوار یافت بر آستان زیبای جوانی.و تنگنائی غریب کز دریچه آن زندگی مرثیه ای منفور است
آری از همین دوست داشتن زیبا
ادامه مطلب

Saturday, October 02, 2004

سرفرازی

افسانه افسون چشمانت چه شیواست
غمنامه پرخون هجرانت چه زیباست
شبگردی من جلوگاه فرقت توست
وین ارمغانت بهر این مجنون شیداست

باران جو ماوای غم پنهان من گشت
شبها دکر پیدا ترین زندان تن گشت
او را که گوید بیقرارم بارالها
کینجا فقط رویای او آرام من گشت

در آستانش پرگشودن آرزوم است
در این فنا چشمان او تنها دلیل آبروم است
دردا که در چشمش همیشه شرمسارم
آری خدایا سرفرازی آرزوم است
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده