Sunday, February 21, 2010

فرید ذکریا : مقاله ای در باره ایران

اشاره: «فرید ذکریا» ژورنالیستی هندی تبار است که برای خود در طول مدّت فعالیّتش، اعتبار شایان و قابل قبولی دست و پا کرده است. لکن دورگه بودن ذکریا، به مانند، کریسنین امانپور دیگر خبرنگار ایرانی تبار (و به اصطلاح معروف دو رگه) بهانه ای برای این شهرت نشده است. حتی شاگردی هانتینگتون (خدا بیامرز) نیز باعث شهرت وی نشد.
خب با این تفاسیر برای مخاطبان وخاصّه آنها که با رسانه های خارجی و حتی داخلی (بین المللی) ارتباط ندارند؛ این سوال پیش می آید که ذکریا (بعنوان یک ژورنالیست) چگونه توانسته به این توفیقات دست پیدا کند. از آنجا که من در این نوشتار هدفم ارائه ی یکی از مطالب جدید (جدیدترین) فرید ذکریا در مورد «ایران» است، پرداختن به نحوه و منوال شهرتش را به فرصتی بعد موکول میکنم.

ذکریا کسی بود که در برهه ای سردبیر فارین آفّر (1) بود. که این نشریه نیز در حوزه های اقتصاد و سیاست و امور و روابط بین الملل به تولید محتوا می پرداخت. وی چندی بعد سردبیری نشریه نیوزویک با تیراژی در حدود 23000000 (یعنی 24 میلیون نسخه در هر شماره) را عهده دار شد. اما این پایان راه نبود ، ذهن ذکریا واجد همان جسارت و گستاخی امریکایی بود و تواضع و ترک دنیا و قناعت شرقی را از یاد برد. او تأثیر خود را بر مناسبات دیپلماتیک علنی تر کرد و پای به سی ان ان گذاشت و با ساخت برنامه ای با عنوان «فرید ذکریا. جی پی اس) مرزهای امریکا را پشت سر گذاست و خود را نه تنها به نخبگان و سیّاسان بلکه بین عوام النّاس، به عنوان یک «ژورنالیست موفق» و یک «مفسر» کار بلد سیاسی معرفی کرد. البته وی درامریکا رقبای با سابقه ای دارد که در هنگامۀ مصاحبه با برخی میهمانان می توانند، بهتر اعمل کنند، بی شک کسانی مثل اُپرا ونیفری در این میان قرار نمی گیرند، چون او و امثال او مجریان برنامه های تفسیری و تخصصی نبوده و راستای کارشان بیشتر پوپولیستی و یکنواخت است، نه متنوع و حرفه ای (که این هنر خبرنگار است که علاوه بر آشنا نبودن با فنو و لم های آن حوزه ی مورد مصاحبه، مانع از سفسطه و پیچ خوردن مصاحبه شود، و آنرا بجای مصاحبه، به یک گفتوی خمیازه آور و و شخصی شیفت نکند! کسی نظیر ـ«لری کینگ» و یا در سطحی پائین تر {بنظر من البته!) کریستین امانپور،در این مورد بسیارحرفه ای هستند. اما قدرت تفسیر ماوقع سیاسی داخل و خارجی را کمتر کسی (بعنوان یک خبرنگار و روزنامه چی صرف) دارد. البته در این میان فراموش نباید کرد که که ذکریا فوق لیسانس علوم سیاسی خود را از هاردانشگاه ییل و اخذ کرد و دکترایش را نیز در هاروارد و زیر نظر هانتینگتون گرفت! او در آخرین سال منتهی به قرن بیستم به جانب یکی از مجلّات معروف غربی (2) به عنوان یکی از مهمترین شخصیّت های قرن جاری برشمرده شد.
اما اصل مقاله:

فريد ذکريا / مترجم:روز

سارا پیلين درباره اينکه باراک اوباما چگونه می تواند رياست جمهوری خود را حفظ کند، پيشنهادی ارائه داده است. او هفته گذشته در شبکه تلويزيونی فاکس نيوز گفت: "فرض کنيم او تصميم به اعلان جنگ در برابر ايران بگيرد. فکر می کنم مردم احتمالاً کمی تغيير عقيده خواهند داد و به اين نتيجه می رسند که او کمی محکم تر از وضعيت امروزش شده است." چنين صحبت هائی در برنامه های زنده نیزبه گوش می رسد.

پیلين اين نظريه را از دانيل پايپز، کارشناس نو محافظه کار مسائل خاورميانه، به عاريه گرفته است. پايپز گفته است انجام يک حمله، بخت سياسی اوباما را باز خواهد کرد. (در واقع پیلن نظر خود را از پاتريک باکنان گرفته است. واضح است که او متوجه مقاله باکنان نشده است زيرا وی با نظريه پايپز مخالفت کرده بود. ديگر شمارتعداد اشتباهاتی از اين دست از سوی پیلين، از دست خارج شده است. با اين همه، به نظر می رسد پیلين خود را آماده شرکت در رقابت های رياست جمهوری ايالات متحده کرده است.)

آژانس بين المللی انرژی هسته ای هفته گذشته نسبت به فعالت های رژيم ايران در جهت کسب توانمندی تسليحات هسته ای، و نه فقط انرژی هسته ای، "ابراز نگرانی" کرد. اما اين خبر نمی تواند محاسبات جدی موجود برعليه دست زدن به اقدام نظامی را برهم بزند. حمله نظامی می تواند اين برنامه را تنها به مدت چند سال به تأخير بياندازد و البته پيامدهای سياسی خاص خود را هم خواهد داشت: با جمع شدن مردم عادی ايران به دور پرچم اين کشور، رژيم دوباره از پشتيبانی ملت برخوردار خواهد شد. مخالفان نيز مجبور به حمايت از دولت در برابر هرگونه حمله ای از خارج خواهند شد. دولت ايران به آتش جنگ از افغانستان گرفته تا عراق، دامن خواهد زد. قيمت نفت سر به فلک می گذارد و اين خود به تهران کمک خواهد کرد تا هزينه تمامی اقداماتش را بپردازد.

درک ابعاد آنچه از سوی پیلين و افرادی نظير وی تبليغ می شود، حائز اهميت است. دولت ايالات متحده تحت فشار قرار گرفته تا به کشوری حمله نظامی کند که هيچ تهديد فوری برای آمريکا محسوب نمی شود، ضمناً هيچ تأييديه ای از سوی سازمان های بين المللی صادر نشده و عده کشورهایی که حاضر به حمايت علنی از اين اقدام شوند، معدود است. القاعده و همفکرانش نيز ادعا خواهند کرد اين حمله، سومين تهاجم آمريکا به يک کشور مسلمان ظرف دهه گذشته است و خود تأييدی بر به راه افتادن جنگ تمدن ها توسط ايالات متحده است. کشورهای عرب ميانه رو و دولت های مسلمان نيز در موضع انفعالی قرار خواهند گرفت. همانطور که واشنگتن تا حالا درک کرده است، جنگ به مهارگسيختگی نيروهائی منجر می شود که قابل پيش بينی و يا کنترل نيستند.

هرچند ايران مجهز به تسليحات هسته ای، خطرناک و برهم زننده ثبات است، اما من به اندازه ديگران متقاعد نشده ام که اين موضوع عربستان سعودی، مصر و ترکيه را نيز به سوی هسته ای شدن پيش می برد. اگر زرادخانه عظيم هسته ای اسرائيل نتوانسته مصر را به کسب توانمندی هسته ای مجاب کند، چرا بايد ايران هسته ای بتواند اين کار را بکند. مصر قبلاً با اسرائيل جنگيده است و در سه نبرد عليه آن کشور شکست خورده است.

ايالات متحده بايد از گزارش اخير آژانس بين المللی انرژی هسته ای در تشديد استراتژی مهار عليه ايران استفاده کند، کشورهای عرب ميانه رو و اسرائيل را زير چتر يک اتحاد ملموس جمع کند، از کشورهای اروپائی بخواهد دامنه اقدامات خود را بيشتر کنند، و از چين و روسيه بخواهد که از تحريم ها پشتيبانی کنند. جيمز بيکر وزير خارجه سابق آمريکا در برنامه ای از شبکه سی ان ان به من گفت آمريکا می تواند چتر هسته ای خود را بر سر اسرائيل، مصر و کشورهای حوزه خليج فارس گسترش دهد. اين همان نظريه ای است که هيلاری کلينتون، وزير خارجه فعلی ايالات متحده نيز به آن اشاره کرده بود.

واشنگتن در عين حال بايد از جنبش سبز ايران پشتيبانی کند. جنبشی که در نهايت، بيشترين اميد برای ايجاد تغيير در مسير سياست خارجی ايران را زنده کرده است. هنوز معلوم نيست اين جنبش تا چه حد گسترده و سازمان يافته است، اما ما بايد به عنوان يک خط مشی دراز مدت، از گروه های طرفدار ايران مدرن و آزادتر پشتيبانی کنيم.

آيا می توانيم با يک ايران هسته ای کنار بيائيم؟ خوب البته ما توانسته ايم با يک کره شمالی هسته ای همزيستی کنيم (البته درحالی که در جعبه ای محصور شده و توسط همسايگانش مهار شده است.) ما با اتحاد جماهير شوروی هسته ای سابق و چين کمونيست هم همزيستی کرده ايم. به ما گفته شده وضع ايران فرق می کند. اين کشور از زرداخانه عظيم هسته ای آمريکا نمی ترسد زيرا گروهی از ملاهای اسرارميز غير منطقی، طرفدار مرگ و معتقد به حکومت هزار ساله اداره می شود. اين توصيف هيچگاه درباره روحانيون زيرک و صد البته مصلحت گرای ايران درست نبوده است. نادرستی اين توصيف اکنون بيشتر معلوم شده است.

مهمترين رويداد در ايران، جابجائی قدرت از روحانيون به دست سپاه پاسداران است؛ نهاد نظامی که اکنون در کانون قدرت قرار گرفته است. کلينتون بر آنچه بسياری از ما ظرف يکسال گذشته اشاره می کرديم، صحه گذاشت. او نسبت به ظهور يک "ديکتاتوری نظامی" در ايران هشدار داد. من مطمئن نيستم کداميک از اين دو حالت برای مردم ايران بدتر است: قرار گرفتن تحت حاکميت ملاهای کريه و يا نظاميان آدمکش؟ اما چيزی که درباره حکومت های نظامی می دانيم اين است که آنها حسابگر هستند. آنها طوری رفتار می کنند که زنده بمانند و در قدرت باقی بمانند. غريزه دفاع از خود باعث می شود استراتژی مهار، يک استراتژی کارآمد باشد.

فريد ذکريا / مترجم:روز

پانوشت:
* ذکر این مقاله الزماً بمعنی تأئید محتوای آن نیست و هدف از نگارش آم صرفا اطلاع رسانی و انعکاس آن به مخاطبان بوده است
**من نمی خواستم، با نوشتن این چند خط «بجای مقدمه» شعور و اطلاعات مخاطبان حرفه ایخاصّه در حوزه سیاست و روابط بین الملل نادیده بگیرم، اما وقتی سرانه ی مطالعه در کشور ما به 10 دقیقه در مسال هم نمی رسد و بسیاری وی را نمی شناسند، تصمیم گرفاتم این چند خط را بگویم و مخاطبان تازه پیوسته را آگاه کنم از اینکه، تحلیل های فرید ذکریا به عنوان یکی از نخبگان مطبوعاتی امریکا، در نوع خود بی نظیر و انصافاً کارشناسانه است
1- foreign Affer
2- Esquier



  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده