Monday, September 03, 2007

ایمان یا ریاکاری ، انتقاد يا اهانت؟

چند روز پيش در سايت هفتان خبري را خواندم مبني بر اينكه روزنامهء كيهان - كه به عنوان يكي از نشريات حامي دولت شناخته ميشود. درنسخه يازدهم شهريور سال جاري مطلبي انتقادي راجع به هنرمند نمايشنامه نويس، كارگردان، نويسنده، مجري و ترانه سُراي پر احساس و بي حاشيه و اخلاقمند كشورمان درج كرده است.
سعيد سجادي نويسنده اين مقاله كه خود به نحوي رياكارانه داعيه ؟ حفظ ارزشها و آرمانهاي اصيل انساني و اسلامي را دارد و ادعاي حمايت از هنر فاخر و داشتن «شعور ِ هنري» در جاي جاي نوشته اش به چشم ميخورد، علي رغم تمام سخن سرايي هايي ( كه در ادبيات ِ عوام به جا نماز آب كشيدن شهرت دارد) با نحوه ي قلمفرسايي اش تمام ادعاهاي خود را زير ِ پا ميگذارد. آنجا وي ميزان اوج فهم ، و شعور فرهنگي خود را براي مورد خطاب قرار دادن آقاي «صالح اعلاء» به كار مي گيرد و اين هنرمند محبوب، محجوب و دوست داشتني را به عنوان ِ همه كاره ي هيچ كاره خطاب مي كند. به راحتي مي توان به سفارشي بودن ِ اين نگارش پي برد.
هرچند كه چنين الحان پوپوليست مآبانه در معناي مثبت و منفي ِ خود در ميان ِ اكثر نشريات ِ تندروي ِ چپ و راست وجود دارد. و اين معضله تا بدن حد عادي فرض ميشود كه كسي فرياد اعتراض بر نمي آورد و همين باعث شده اهالي هنر و فرهنگ اغلب انديشه و بيان خود را در اين نشريات عرضه ننمايند. هرچند وجود چنين فضاي باعث حسرت خوردن ِ طالبان حكت و فرهنگ است ليكن آنچه دردناكتر و افسوس بار تر اين معضله خود را در نوشتار ِ مطبوعات نمايان ساخته است، اينست ‍ژورناليست هاي متبوعه ء اين مطبوعات ( كه معمولا امثال ِ من ِ وبلاگ نويس ِ شهرستاني را تحويل نمي گيرند) در نوشتارهاي خود وجوه ِ افتراق ِ بين نقد كردن و اهانت كردن را در نظر نمي گيرند، ( و اي بسا اينكار به عمد صورت مي گيرد.) كه نمونه ء اخير ِ و مشهود آن متن منتشر شده در روزنامه كيهان به قلم سعيد سجادي ست.
وقتي كه ايشان وضعيت ظاهري و و حتي شكل سخن گفتن ِ سخن گفتن ِ يك هنرمند را معياري براي پي بردن به ارزش و منزلت آن هنرمند قرار ميدهد و بر همين مبنا اين هنرمند را يك «خود ويرانگر» مي نامد. نشان از نازل بودن سطح انديشه و ادراك وي در انتقاد از اين هنرمند عزيز و ارجمند است. لازم به ذكر است كه وقتي جناب سجادي بهانه اي براي نقد كردن‌ ِ اين هنرمند ِ عزيز نمي يابند پاي گذشته ي ِ او را به ميان مي كشند و آن را با صورتي تحريف گونه براي ما تعريف مي كنند. و تلاشي مضحك ، موهوم و نا موفق برآنند تا دست ِ محمد صالح اعلاء را با جماعت حامي حكومت پهلوي و دشمن ِ جمهوري ِ اسلامي در يك كاسه كنند! چرا؟! چون محمد صالح اعلاء قبل از انقلاب درجشنواره هاي «ضد فرهنگي» و «ضدهنري» (به تعبير نگارنده يعني جناب ِ سجادي) شركت كرده و در اين جشنواره ها صاحب عنوان و رتبه شده است. گويي خود ِ نگارنده اين نوشتار ِ توهين آميز مي داند كه بهانه اي از محمد صالح اعلا در دست ندارد تا وي را دست آويز بازي هاي سياسي و جناحي ِ مدّنظر خويش و روزنامهء متبوعش قرار دهد به خرده گيري از برگزار كننده گان اين جشنواره همت مي گمارد، تا شايد به مدد اين طرفند بتواند محبوبيت و محجوبيت اين هنرمند را خدشه دار سازد.
حقير به اشخاصي كه جناب ِ‌سجادي راجع آنها در نوشتار ِ خود سخن رانده اند، به جز يكنفر ( كه همان محمد صالح اعلاست) راي و نظر نمي دهم. جناب ّ سجادي بايد بدانند كه محمد صالح اعلاء بر خلاف راي ايشان نه همه كاره اند و نه هيچ كاره. بلكه وي در هر عرصه اي كه فعاليت نمايد تخصص ، تجربه يا تحصيلاتي را در باب صورت فعاليتش كسب نموده است و اگر او برخلاف خيلي ها هم نمايشنامه مي نويسد و هم ترانه مي سُرايد و هم برنامه تلوزيون اجرا مي كند و هم كارگرداني مي نمايد به خاطر تخصص ، تجربه و احساس ِ مسئوليتي ست كه در قبال راه و هدفش دارد.
جناب ِ آقاي سجادي!
شما چرا در نقدي (يا بهتر است بگويم اهانتي) كه به محمد صالح اعلاء كرده ايد چرا از سوابق، تجربيات و تحصيلات ِ ايشان سخني به ميان نياورده ايد؟ نكند شما نيد كه آقاي اعلاء ليسانس ِ بازيگري و كارگرداني را از دانشكده هنرهاي زيبا اخذ كرده است؟! شايد هم از تحصيلات ِ وي در رشته ء سينما و علوم سياسي در خارج از كشور بي خبر هستيد؟! اميدوارم كه نخواهيد فوق ِ ليسانس ايشان را در رشته ء زبان و ادبيات ِ فارسي از دانشگاه ِ علاّمه طباطبايي انكار كنيد!
جناب ِ آقاي سجادي !
آيا شما ميدانيد كه در همان دوران ِ حكومت ِ پهلوي كه فضاي هنر و فرهنگ هم دچار ِ خفقان بود، اين محمد صالح اعلاء و امثال ِ او بودند كه چونان فضايي تئاتر ايران را به جشنواره هاي جهاني بردند و با تدريس آن بصورت ِ آكادميك مانع از نابودي و انزواي اين هنر ِ پايه گرديدند؟! آيا ميدانستيد كه صالح اعلا اين كار سترگ را با همان نمايشنامه ها و آثاري انجام داد كه شما بر آن خرده مي گيريد! البته اين نكته را هم بايد خدمت شما عرض كنم كه ايشان اگر به قول ِ شما همه كاره هيچ كاره بودند تئاتر را از سال ِ 55 به بعد كنار نمي گذاشتند.
اما در مورد منفعت طلبي محمد صالح اعلاء!
كدام هنرمند و فرهنگ دوست ِ متعهد و مسئوليّت شناسي در اين مملكت وجود دارد كه بگويد هنر بهترين و راحت ترين راه براي ارتزاق است؟!
جناب آقاي سجادي!
شما كه محمد صالح اعلاء را در زمرمه مترزقان ِصدا و سيما قرار مي دهيد و اتلاف بودجه ي مملكت را (با عنواني كه اين روزها بدل به كليشه ي ادبيات ِ سياسي شده يعني بيت المال) به امثال آقاي صالح اعلاء نسبت مي دهيد، ممكن است بگوييد دولت ِ مورد ِ حمايت ِ شما چه بلايي بر سر ِ آن صدو بيست ميليارد دلار ِ حاصله از فروش ِ نفت آورده و آن را در چه راهي خرج كرده است؟! شما كه خود در عرصه فرهنگ قلم مي زنيد بهتر مي دانيد كه فعاليت در عرصه؟ فرهنگ و هنر به عنوان بيراهه اي براي ارتزاق در اين مملكت محسوب مي شود .
جناب ِ آقاي سجادي!
محمد صالح اعلاء و امثال ِ وي اصلا نيازي به رسانه هايي كه شما مي شناسيد ندارند، چرا كه يشان رسانهء قدرتمندي به نام ترانه دارند كه بيشتر و بهتر از هر رسانه اي با مخاطبش ارتباط برقرار مي كند.
جناب ِ آقاي سجادي !
بنده گمان مي كنم كه مفهوم خود ويرانگر را مثل ِ تمام این متن یا از كسي وام گرفته ايد يا با قصد و غرض ِ خاصي به صالح اعلاء نسبت داده ايد چرا كه هر انسان ِ منصف و عاقلي نوشته هاي اين هنرمند را بخواند متوجه زلالي و پاكي عواطف او ميشود و هرچه رگه هاي نا اميدي در آن است از ناداني و جهالت من و شماست
در ضمن اين را هم بگويم كه آقاي صالح اعلاء هرچه هستند هيچگاه خودشان و هنرشان را ابزار و بازيچه اي براي مقاصد سياسي نكرده اند و هنر و قلم اين بزرگوار هميشه و در همه جا همراه و هم مسير با عقيده اش بوده است. محمد صالح اعلاء هرچه بوده خوش بوده و هرچه که هست خودش است. او مقلد، مبیّن، و آدم ِ هیچکس نبوده و نیست. محمد صالح اعلاء هرچه دارد به مدد اندیشه و احساسش بدست آورده - و نه از راه دروغ و دغل - محمد صالح اعلاء هیچگاه روح ِ قلم خود را آلودهء دروغ و دغلبازی های مرسوم در جراید و رسانه های امروز نکرده و علی رغم داشتن تخصص و توانایی او خود و هنرش را هرگز آلوده ي چيزهايي كه من و شما در آنها دست و پا مي زنيم نكرده است.
من نه می خواهم و نه میتوانم از محمد صالح اعلاء یا امثال ِ او اسطوره بسازم، و هرآینه که در این جُستار بر شما مشهود ساختم انعکاس روح صیقل خورده ء همین هنرمندان و هنرورزان ِ پر مهر است که بی نیاز و انتظار از مُزد ِ مُزدوران و منّت ِ منّنان و با وجود حرفها و حدیث هایی که من و شما از سر ِ جهل و غرور - ویا غوطه ور گشتن در دام قدرت و ثروت - به ایشان روا میداریم تا کنون نه از پای نشیته اند و نه از من و ما گلایه ای کرده اند. چه رسد به آنکه بخواهد مثل ِ ما بر ما توهین کنند یا اهانت بورزند. اگر ما ایرانی و ایراندوست باشیم باید بدانیم که مذهبی خالص و مذهبیّتی ستودنی ست که هر ستایشی در آن فقط و فقط برای معبود باشد و نه برای خوشایند ِ این شخص و آن حزب. همان که جاهلان و غرض ورزان اینگونه بر وی می تازند خود میدانند که هم محمد صالح اعلاء اگر در خانقاه بست نمی نشیند و در مسجد پای منبر، لیکن در ترانه اش از عصر جمعه و دلگیری ِ آن میگوید و تلنگری بر من و شمایی میزند که لیسانس داریم و روزنامه می خوانیم!. و همان جنتیّ ِ عطایی که از جانب بی هنران و بی فرهنگان هزار نام و ننگ به ناحق براوست از مولای سبز پوشی می گوید که اعتبار عشق را در آن می بیند.
باری ایشان مذهب خود را در همه جا جار نمیزنند که اگر این کنند مومن نیستند. ارزش مذهب به آنست که بری از رنگ و ریا باشد و نه برای ارتقاء کسوت و کسب مفیوضات ِ مادی. که اگر مذهب قرار است اینگونه باشد همان بهتر که من کافر و لامذهب باشم
آقاي سجادی براي من و شما خيلي زود است تا به بزرگي وجود اين هنرمندان و خدمتي كه براي هنر و فرهنگ ِ اين مرز و بوم كرده اند پي ببريم

پایان

13/6/86
محمد تاج احمدی
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده