Saturday, November 11, 2006

؛؛؛ با چشمانی کور که ...........

بر بی عدالتی روزگار آویزان میشوم.

و کتابهای نخوانده را برمی تابانم
از آریا پرستی گری های نیچه بگیییییییییییییییییر تا آرمانگرایی های آنتونی رابینز
دستور بازی هنوز همان زجه های مکروه لسانی ست
دروغهای مردم هم مثل قرص کدوئین فقط خودشان را نعشه میکند

کی وقتی خودشان را بالای منبر می بینند، قلم فرسائی های مرا مجذورالنهی می خوانند

؛؛؛ با چشمانی کور که فقط تاریکی را می بیند ؛؛؛

وبعضی هایی که دیگران من خوانده میشوند ، با چشمانی نیمه باز نشئه ی حرفهای من میشوند و در خواب همیشگی شان به مرگی چند ماهه یا چند ساله محکوم میشوند.

؛؛؛ با چشمانی کور که فقط روشنائی را می بیند

همه ی ایشان در بستر تاریک هوسناک شب
ثروت فقیرانه ی خویش را به رخ امثال من میکشند.

و روزهایشان را در خوابی عمیق میگذرانند تا روحشان را از حقیقتهای عالم امکان فراری دهد

با لذتی زائدالوصف

؛؛؛ با چشمانی کور که فقط تاریکی را نمی بیند

واستیلای مزخرف خویش را در کافه هائی سرد بازهم با فخر میفروشند و در ازایش قهوه ترک میخورند.

استیلائی که باقیمانده ی آن فقط ته مانده سیگارهائی است که در درد قهوه خاموش شده

همراه با گاهی احساسات رقیق در برخی از ساعات شبانه روز همراه با رگبارهای پراکنده و بارش باران که ما حصل یک عشق آبکی آمیخته با اسانس گریه است.

؛؛؛ با چشمانی کور که فقط روشنی را نمی بیند
وبا چشمانی کور که فقط خویش را نمی بینند

همان خویش را که باعث محکومیتشان شده:
اعدام با طناب عشق
بروی چوبه ی قسمت !!!!!
وابنگونه است که قهرمان این تراژدی طنز!!! پای بر پشت خمیده ی مادش گذاشته و روی سکوی اعدام می ایستد
و با صلابتی مضحک !!!!!
خودش را دار میزند
؛؛؛ با چشمانی کور که ...........
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده