Thursday, October 12, 2006

در آستانه مرگ زمین !!!!

ابر ها می گویند

عطر شب میرسد از راهم باز

باز برف می بارد

و زمین خسته زبار بر دوش

می شود زین همه اندوه ، در آستانه مرگ کفن پوش

و صدای ناقوس ، که به گوش می رسد از راهی دور

به نشان فرصتی ست که تنگ است

این صدای مرگ است

بخاطر بسپار

این صدای مرگ یک انسان نیست

این صدای مرگ هستی ماست !

٬

به صدای برگ ها گوش بده

به سیاهی ابرها بنگر

تا که شاید لحظه ای بشنیدی

آنچه راکه قلبت، سال ها می شنود

این زمین است که کفن پوش شده

این همان دشت پر از فریاد است

که سالهاست که خاموش شده

٬

لا به لای کوچه های غریب

که هنوز چند روزیست ، برف در آن باریده

ردپایی آشناست

که هنوز می پوید

آنچه را که قرنها به دنبالش بود

و هنوز می پوید

پس چرا من بنشستم آرام

لحظه ها را می کنم خوش در کام

لیکن ثانیه هاست که زعمرش ماند ست

این زمین است که کفن پوش شده

در آستانه یک شومی محض

از میان این دشت ملال

که در آن صد ها سال

ناله با سیلی در آمیخته است

یک صدای آشناست

که درون هر گوش طنین اندازد

این صدای مرگ است

این صدای مرگ یک انسان نیست

این صدای مرگ هستی ماست !
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده