Tuesday, September 14, 2004

یاد باد

ياد آن ليلي رويايي خوش نقش و نگار
ياد آن نو گل زيباي سر آغاز بهار
ياد آن نرگس مستانه که آئينهء پاکي ها بود
آتش افروز غم تيره شب ساکت و تار

ياد باد آن روز گاراني کزو داغم نبود
آن زمان کز عشرتش راهي به بيراهم نبود
آن زمان کو عشق او ارزاني من بود و بس
پرتگاه هجرتش طالع به سامانم نبود

او که در اقبال من زيبا ترين افسانه بود
در ميان مه رخان عاشق ترين دردانه بود
ان دمي کز جام او جانم همه مستي گرفت
کاش آگه مي بدم کين بهترين پيمانه بود

گرچه او گم کرده راه طالعم ديگر نشد
خواستار و هم قرين عشق من ديگر نشد
ليک من را بيم از اين غم نامهء پر درد نيست
مذهبم او گشت وزينان مذهبي ديگر نشد
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده