چه روزاي غريبيه نميتونم بگم خوبه يا بده اما يه جورايي آدم رو ميجنبونه هميشه اين موقع ها که ميشد دلم ميگرفت.بايد نه ماه ديگه درس میخوندم به اميد اينکه دوباره تابستون بياد و من يه سال به تموم شدن درسم نزديک بشم.الان من همونجام .درسم تموم شده اما هيچ خبري نيست.اينجا اصلا اونطوري که فکر مي کردم از آب درنيومد. اينجا زندگي بدون سختي معني نداره.اون موقع من سختي رو نديده بودم فکر ميکردم بيشترين عذاب دنيا رو دارم تحمل ميکنم .چه اشتباهي...
Thursday, September 30, 2004
دعای کانکت
اگه موقعي که خواستين به اينتزنت وصل موفق نشدين اين دعا رو 10 مرتبه بخونيد فوري کانکت مي شين با توجه به افتضاح بودن خطوط اينترنت در ايران اين دعا خيلي مفيده !اللهم اني اتصالاتنا بلاينترنت . اللهم آتني الکانکشن فدنيا و لآخره.ان ناوزو بک من کل ويروس الخبيثه عين الملعونييات.ان ناوزه بک من الديسکانکشن فدالدنيا و لآخره. آمين يا رب العل...
Sunday, September 26, 2004
گناه اصلی
سلام
امروز یه روز سخت بود.از صبح تا همین الان در گیر کار بودم.آخر شب صوت زدد (یعنی کم آوردم)را این فیلم رو دیدین که آنتونیو باندراس با آنجلینا جولی بازی کردن.اگه ندیدیدن حتما برین دنبالش. اگه من تو زندگیم سه تا فیلم قشنگ دیده باشم یکیش قیصره یکیش هم اینه سومیش هم هنوز ساخته نشده.خلاصه اینکه دیدنش در تنهائی باش...
Wednesday, September 22, 2004
توپ ترکید
سلام
خب ما هم برای یه روز و اندی امروز شدیم ظاهرا این کار خیلی تابلو شده بود و تو اینتر نت به توپ ترکونده بود کاشکی تا ثیر داشته باشه اون طور که من فهمیدم غفوری هم آزاد شده و این می تونه یه پیروزی محسوب بشه.اما تو این همه وب لاگ ترزا مطلب قشنگی نوشته بود که خوندنیه در ضمن این سایت ها هم این هم اقدام رو منعکس کردن
رادیو فردا
stop.censoring.us/
رادیو بی بی سی
guradian
محمد علی ابطحی...
Monday, September 20, 2004
(بخشی از خبرهای روز دوشنبه سایت « امروز » تنها به نشانه اعتراض به برخورد با فعالان اینترنتی ، سانسور اینترنت و دستگیری وبلاگ نویسان در اینجا نقل شده اند و به هیچ وجه به معنای تایید مواضع سیاسی این سایت نیست ....
رسوائی هاوائی وحیثیت قوه قضائیه
اخذ مدرك از شعبه دانشگاه هاوايي در تهران توسط بسياري از مسئولان قوه قضائيه، از جمله مديركل دادگستري تهران به اندك حيثيت اين قوه لطمات زيادي وارد كرده ا...
نامه روزنامه نگاران کانادائي طرفدارآزادي بيان به سفیر ایران در کانادا
گروه روزنامه نگاران کانادائي طرفدارآزادي بيان در نامه اي به محمدعلي موسوي، سفير جمهوري اسلامي در اتاوا، تلاش حکومت اسلامي در زمينه وارد آوردن فشار تازه بر دست اندرکاران وبلاگ نويسي و اينترنتي در ايران را مورد انتقاد قرار داد.بر اساس اين گزارش اين گروه هشدار داد که حکومت اسلامي نه تنها شماري از سايتهاي اطلاع رساني اينترنتي را بسته بلکه دست اندرکاران اين سايتهارا نيز به زندان فرستاده است.اين گروه از حکومت اسلامي ايران خواست بااحترام...
مدير مسوول سايت نقشينه از احضار تلفني خود به دادگاه خبر داد
مدير مسوول سايت نقشينه ،گفت : روز چهارشنبه طي تماسي تلفني براي حضور در شعبه 115 دادگستري قم احضار شدم . حامد متقي در گفتوگو با خبرنگار حقوقي "ايلنا"، با اشاره به اينكه پروندهاش همزمان با روز جهاني آزادي مطبوعات ، تشكيل شده ، گفت : همانطور كه بارها به مراجع قضايي و انتظامي مربوطه تأكيد كردهام و متأسفانه مورد توجه قرار نگرفته ، تا زمانيكه احضار به صورت كتبي و با ذكر موارد اتهامي نباشد ، در دادگاه حاضر نشده به همين دليل فردا...
دانشگاه امام حسين از دانشجويان انگشت نگاری ميکند
پيک ايران : در اقدامي تازه مسئولين دانشگاه امام حسين وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از دانشجويان ورودي سراسري خود ( وابسته به وزارت علوم ) اقدام به انگشت نگاري و گرفتن تعهد نمودند. در اين تعهد نامه که دانشجويان ملزم به انگشت زدن در زير آن شدند از دانشجويان خواسته شده بود تا مواردي را مانند ايمان بخدا!!! نپوشيدن پيراهن آستين کوتاه و نزدن روغن به موي سر و... رعايت نمايند . در غير اين صورت اخراج مي گردند!!! به همين سادگي ......
فتوای یک آبادگر!
به نوشته اميد جوان يك راهیافته آبادگر مجلس هفتم در برنامه راه زندگي كه پنج شنبه ها از شبكه سوم سيما پخش مي شود در پاسخ به سئوال خانمي كه پرسيده بود، شوهرم به من مي گويد هنگامي كه از خانه بيرون مي روي بايد آرايش كني،گفت: ايرادي ندارد شما با حفظ موازين شرعي در خارج از منزل آرايش كنيد و آراسته بيرون بياي...
زمینه سازی کیهان برای برخورد با نحوه پوشش دختران دانشجو
به نوشته كيهان مسئولين كشورمان از دختران دانشجوي مسلمان و معتقد به حجاب در كشور فرانسه كه از تحصيل در مراكز علمي اين كشور محروم شده اند دعوت كرده اند كه جهت ادامه تحصيل به ايران بيايند. بنده نگران آن هستم كه وضعيت بد پوشش در دانشگاههاي كشور، اين دانشجويان را از تصميم خودشان پشيمان كند و بنابراين بهتر اين است كه مسئولين ابتدا به وضع غيرقابل تحمل فعلي پوشش دختران در مراكز علمي سروسامان بدهند سپس از ديگران دعوت بعمل آورن...
امروز

* جنگ تمام عياري که مرتضوي با اينترنت شروع کرده، آخرين جنگ او است که اگر آنرا برنده شود، ديگر اثري از آزادي بيان در سرزمين ايران نخواهد ماند .اما خوشبختانه ما ميةوانيم به کمک همديگر به آساني او را شکست دهيم . او ميخواهد صداي وبسايتهاي اصلاحطلب به گوش کسي در داخل ايران نرسد و اگر از پس اين کار برنيايد شکست خورده است .پس بهترين راه...
Sunday, September 19, 2004
شام رویا
یاس پنهانی گلویم را گرفت
آسمان را یکسره دلخورده گیهایم گرفت
شوق دیدارش مرا دیونه کرد
بزم رویا خواب را از من گرفت
باز هم من بودم و او بودو یک دنیا نیاز
هیبتش ناگه وجودم را گرفت
شکوه ها کردم از این چرخ فلک از بی کسی
در همان دم دست او دستان سردم را گرفت
نابرآورده کلامم در دهان گوئی شکست
با نگاهی دردهای قلب بیروحم گرفت
خواستم پنهان شوم در تیرگیها. پشت درد
لیک او آمد مرا از تیرگیهایم گرفت
هیکس اینسان گران مهری به من ارزان نکرد
سیل...
فاطمه حق وردیان:
زندگی سگی هوا را از من بگير ، خنده ات را نه ! « پابلو نرودا »۵۷ فيلتر ماتيکیهوا را از من بگير سيگارم را نه !درد ، انتظار ، سيگار ...همه را يکجا می کشمپای ديوار می نشينم و زار می ...زنم !کار ديگری که از دستم بر نمی آيد!۰۰۰نه می توانم از تو بگذرم ،نه از اين ديوار لعنتیکه سر تاسر شانه هايت کشيده ایهی دو سوی لب هايم راسمت لبخندهای ناگزير می کشمکِـــــــــــــــش آمده ام !مثل کِش ِ شلوار ،می کشی و وِل می کنیمی کشی و ...« محدوده ی ارتجاعی...
Friday, September 17, 2004
تابستون هم تموم شد
سلامتابستون هم تموم شد.مثل بهار.داریم میریم به فصل جدید اما انگاری دلم نمی خواد دوست دارم زمان همینجا واستهدیگه جلوتر نرهاز پائیز فقط برگهاشو دوست دارم با فریادی که موقع له شدن زیر پای ما میزنن.همینطورهم بارون.توی شب.وقتی سرما توی تن آدم رخنه میکنه اون وقت در حالی که بی هدف داری تو خیابون پرسه میزنی یهو شروع میکنی به تند راه رفتن.انگاری مقصودتو پیدا کردی.پائیز همیشه فصل بی کسی بوده فصلی که قشنگه اما پر از حرفهای نگفته واسه ماست...
سودای سعد
عذابی چنان تلخ مرا در برگرفته که تمام شیرینیهای دنیای گذرای ما را نمی پاید.گویی منزلت جوانی را اینگونه سیر می کنم تا خزان زیستن من آغاز گردد اندیشه ام محبوس در رویاییست شیرین که حتی دمی از آن را حقیقی نیافتم.گوئی خویش را می فریبم که خواهم دید .اما افسوس که زود پژمرده شدم چونانکه در بستر رویا هم آرامش نیافتم.لیک این یاد بود به من آموخت که درد هایم را هیچگاه به زبان یاس جلوه ندهم تا مبادا کلامی از عجز مرا به سوی فنا گسیل دارد و...
Tuesday, September 14, 2004
وسوسه نوشتن
زندگی بنظرم همانقدر غیر طبیعی و باور نکردنی میاید که نقش روی قلمدانی که یا آن مشغول نوشتن هستم.گویا یکنفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده . اغلب به این نقش که نگاه میکنم مثل اینست که بنظرم آشنا میاید شاید برای همین نقش است ....شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن می کندصادق هد...
یاد باد
ياد آن ليلي رويايي خوش نقش و نگارياد آن نو گل زيباي سر آغاز بهارياد آن نرگس مستانه که آئينهء پاکي ها بودآتش افروز غم تيره شب ساکت و تار
ياد باد آن روز گاراني کزو داغم نبودآن زمان کز عشرتش راهي به بيراهم نبودآن زمان کو عشق او ارزاني من بود و بسپرتگاه هجرتش طالع به سامانم نبود
او که در اقبال من زيبا ترين افسانه بوددر ميان مه رخان عاشق ترين دردانه بودان دمي کز جام او جانم همه مستي گرفتکاش آگه مي بدم کين بهترين پيمانه بود
گرچه او...
Friday, September 10, 2004
عشق حقّ
عاقلي ، ديوانه اي را داد پند
مي زنند اوباش كويت سنگها
كودكان ، پيراهنت را مي درند
ياوه مي گويي ، چو مي گويي سخن
گر بخندي ، ور بگريي زار زار
نان فرستاديم بهرت وقت شب
آب داديمت ، فكندي جام آب
خوابگاه ، اندر سر ره ساختي
بر گرفتي ز ادمي ، چون ديو روي
دوش ، طفلان بر سرت گل ريختند
نانوا خاكسترافشاندت به چشم
رندي ، از آتش كف دست تو خست
چون تو ، كس ناخورده مي مستي نكرد
مست را ،مستي اگر يك ره بود
بس طبيباننددر بازار و كوي
گفت ، من ديوانگي...
نبردی با درون
آری در هنگامه فنای همه چیز بودم .در گاهی که زمام تمام اندیشه هایم در دستانم بود و می توانستن ایشان را به هر سو برانم .که باز هم نهیبی مرا به سوی بیداری خواند.مثل حادثه ای بزرگ در انتهای سکوت وجودم.آری باز به رویا ها دل خواهم سپرد و از اندوه خویش شادمانه خواهم زیست و دیگر نمی هراسم از انچه هنوز واقف ن...
فروغ
اي شب از روياي تو رنگين شده سينه از عطر توام سنگين شده اي به روي چشم من گسترده خويش شاديم بخشيده از اندوه بيش همچو باراني که شويد جسم خاک هستيم زآلودگيها کرده پاک
اي تپشهاي تن سوزان من آتشي در سايه مژگان من اي ز گندمزارها سرشارتر اي ز زرين شاخهها پربارتر اي در بگشوده بر خورشيدها در هجوم ظلمت ترديدها با توام ديگر ز دردي بيم نيست هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست
اين دل تنگ من و اين بار نور؟ هايهوي زندگي در قعر گور؟
اي دو چشمانت...