
مدتها بود که اینجا خاک میخورد و من دلم پر بود اما حرفی برای گفتن نداشتم! نه که نداشتم همان محرمعلی خان معروفی روی متون قلمی شده ام مهر «روا» ی معروف خود را نمی زد و من مجبور بودم که هیچ نگویم...اما ...نشد این همه دیده را نادیده بینگارم و این امور مشتبه را به طاق نسیان بسپارم! همهء کسانی که اوضاع و اخبار سیاسی ایران را پیگری میکنند، میدانند...