Tuesday, September 25, 2007

سوالی از شارح ِ عاشقی

جناب ِ آقای ریاضی فرمایش ِ شما کاملا متین و موجه و محترم است.آنچه در باب ِشما با عنوان ِ نامجویی ِ «نامجو» بیان کردید و یا بهتر بگویم مصادیق ِ شخصیتی وی را به زیر ِ تیغ ِ نقّادی ِ خود بردید، نمی توانم و در جایگاهی نیستم که نظر دهم. چون از خصائص ِ مفعول - که در اینجا محسن نامجوست - چندان که باید آگاه نیستم.
لیکن آنچه باعث شد من به خود این اجازت را بدهم که درباب ِ مطلب ِ نگاشته شده در وبلاگتان زیر ِ عنوان ِ «شرح ِ عاشقی» حرفی بزنم فقط واصل به اصل ِ نادانی من بوده و برآنم تا آنچه از شما و امثال ِ شما در فرهنگ ِ موسیقایی آموخته ام ذاکر شوم. خود شما بهتر از من میدانید که نه تنها در موسیقی که کلا در عرصهء هنر سلیقه موثِّر و مثَمِّر است. که در این صورت باید قبول کرد که به تعداد هنر مندان سلیقه و بینش و رویکرد هنری وجود دارد که برای هریک با دیگری متفاوت است.از سوی دیگر آنچه قطعا شما بیشتر و بهتر از حقیر بر آن اجحاف و اشراف دارید، خلاقیت در وادی هنر - خصوصا اگر موسیقی باشد- از اهمِّ مواردیست که نادیده انگاشتن ِ آن هرچند ضعف نیست، لیکن دیده انگاشتن آن به مرور ِ زمان هنرمند را نه تنها دارای سبک و سیاق ِ خاص خود می نماید بلکه در مورادی استفاده از این عنصر می تواند گشایش گر ِ مسیری متفاوت و راهی نو باشد. که فعالیت ِ محسن نامجو در هر موردی دچار اشتباه یا ضعف باشد، از این لحاظ قابل سایش است. در مورد اینکه می بایست احترام پیشکسوتان هنرمند را در هر حوزه و سبکی که باشند نگه داشت، من نیز با شما موافقم.لیکن آنچه که در این میان غالبا - و به طور ناخودآگاه - تبدیل به مسئلت میشود اینس که، مغروق گشتن ِ بیش از حدِّ یک هنرمند یا هنرجو در آثار ِ هنری ِ یک پیشکوست، قوهء خلاقه اش را از وی می ستاند. بدیهی ست که شیوع ِ این بیماری، که منشعب از «تعصبات ِ فرا رفته تر از احترام» است باعث، ترویج ِ تکرار و تقلید میگردد. از این رو در چنین شرایطی این ساحت ِ موسیقایی گرفتار ِ کلیشه هایی میگردد که شاید خود ِ هنرمندان را راضی نگه دارد، لیکن منطبق بر دردها و دغدغه های امروزین ِ ایران ِ گرفتار ِ برزخ ِ نادانی، نیست. حال اگر در چنین شرایطی فردی با داشتن ِ اجحاف و تسلط ِ کافی بر ساختار یا Construct و بدون ِ نفی کردن ِ آن بخواهد ساختار را تغییر دهد و یا اصلا از بنیان به هم بریزد، در صورتی که بتواند کاری قابل ِ قبول ارائه دهد، نباید او را طرد و یا تحقیر کرد و بلعکس باید که او را ستود. به بیان ِ دیگر نظر ِ حقیر آنست که اگر هنرمندی بر اسلوب و ساختار ِ حوزه ء فعالیتش مسلط باشد. نباید جرات ِ ساختار شکنی را از او گرفت و با تعصباتی که - هرچند محترم و مقبول هستند و لیکن - ناشی از نگره ای احساسی - و نه منطقی - ست. او را مجرم به انحاء و انواع ِ جرمها و معصیت ها تلقی کرد؟
بازهم از جسارتی که کردم عذرخواهم و امیدوارم که درسم را درست جواب داده باشم
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده