رنگ خون عاشقات هفت آسمان احمر نمود
چون مرام کوفیان در مقدمش ابتر نمود
کینه و ترس و زر و هول و هوس ایمان درید
جسم فرزند علی در کربلا بی سر نمود
راه عشق و عقل اندر آن زمان چون شد جدا
عاشق و عاشق نما هم شد زهمدیگر جدا
شورومستی نینوا را یکسره خونین نمود
مرد حق از عالم پوچ و پریشان شد جدا
من خود از تمیار قلبم در غمش در مانده ام
فصل وصلش سوی حق را عهد ماتم خوانده ام
همچو الله الصمد او بی نیاز از چون منست
من که اندر وصف هَل مِن ناصِرش در مانده ام
باشد که جسارت جاهلانه ام را به کرامت عاشقانه اش ببخشاید
0 comments:
Post a Comment