Monday, February 14, 2005

اين منم

من از آن سوگ ديرينم
كه بر از سر دل و دينم
و از آن شبگه سردم
كه شوم بخت خود بينم

من از آن راز پيشينم
كه ديْري شد جهان بينم
و از آن سيرت خوش رو
كه در روياي خود بينم

من آن دلشاد غمگينم
شه ايمان و بي دينم
من آن ويران آبادم
سيه پوش و سيه بينم

من آن آزاد در بندم
كه بر الاّ غمش خندم
چون او گرديده آن بي چون
كه دل بر ماتمش بندم

من آن دلسر پر شورم
كه بهر ديگران كورم
شد او در سردي و ظلمت
چراغ گرم و پر نورم

نيم من آن من سابق
كه گشتم اين من عاشق
بكوشم در ره عشق اش
شوم من آن من لايق

مگيريدم مرا خورده
كه چون او دل ز من برده
فغان از حرف ظاهر بين
كه خواند زنده را مرده

من آن مشهور گمنامي
من آن خوش نام بد نامي
منم آگاهي كامل
به رنج و سوگ ناكامي

پريشان حال و شبگردم
پر از سوزم ولي سردم
به كنجي مانده در ماتم
ز تاب جعد دلبندم

شدم آواره در شب من
يكي بيمار پر تب من
اگر باشم رها هستم
اسير كام آن لب من

وگر باشد كسي را كس
كه گردد بهر او هر هركس
همي اندوه هجرش شد
كس و كار من بي كس
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده