Sunday, September 19, 2004

فاطمه حق وردیان:

زندگی سگی هوا را از من بگير ، خنده ات را نه ! « پابلو نرودا »
۵۷ فيلتر ماتيکی
هوا را از من بگير سيگارم را نه !
درد ، انتظار ، سيگار ...همه را يکجا می کشم
پای ديوار می نشينم و زار می ...زنم !
کار ديگری که از دستم بر نمی آيد!
۰۰۰نه می توانم از تو بگذرم ،نه از اين ديوار لعنتی
که سر تاسر شانه هايت کشيده ای
هی دو سوی لب هايم راسمت لبخندهای ناگزير می کشم
کِـــــــــــــــش آمده ام !مثل کِش ِ شلوار ،می کشی و وِل می کنی
می کشی و ...
« محدوده ی ارتجاعی » ؟!« خستگی »‌؟!« تنش مجاز » ؟!
من جزء سازه های ناپايدارمچرا فرو نمی ريزم؟؟؟
۰۰۰۸۲ فيلتر ماتيکی
هوا را از من بگيرسيگارم را هم !تلو تلو می خورم
تا پای ِ « بدون دستور پزشک ممنوع ! »
چند تای اين ها را بخورم خواب می روم ؟!
ديازپام ۱۰..100
. دياز پام ِ زهر مار ..
.دست از سر من بر نمی دارد
شعر ، مازوخيسم ِ جنسی دارد
هر چه بر سرش بياوری ،برمی گردد و لبخند شهوانی می زند!
آی !جنده بازان ِ حرفه ای ِ شهر !محض ِ خاطر ِ خدا يکی پيش پای اين شعر نگهدارد
!پ.ن : عبارات داخل گيومه از اصطلاحات علم « مقاومت مصالح » می باشند.بطور مثال اگر به سازه بطور متناوب بار وارد بشود تا جايی که مصالح به حد گسيختگی برسد ، اصطلاحآ می گوييم مصالح دچار خستگی شده اند.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 comments:

 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده