سلام
تابستون هم تموم شد.مثل بهار.داریم میریم به فصل جدید اما انگاری دلم نمی خواد
دوست دارم زمان همینجا واسته
دیگه جلوتر نره
از پائیز فقط برگهاشو دوست دارم با فریادی که موقع له شدن زیر پای ما میزنن.همینطورهم بارون.توی شب.وقتی سرما توی تن آدم رخنه میکنه اون وقت در حالی که بی هدف داری تو خیابون پرسه میزنی یهو شروع میکنی به تند راه رفتن.انگاری مقصودتو پیدا کردی.پائیز همیشه فصل بی کسی بوده فصلی که قشنگه اما پر از حرفهای نگفته واسه ماست .فصلی که مرگ درختا رو می بینیم .فصل یکه تاریکی اوج میگیره .وسیاه میشه رنگ آخر و ما هنوز همون ادم سابقیم.شرمنده ایم که یه بار فقط یه بار عزم شدن رو توی وجودمون نداشتیم
0 comments:
Post a Comment