Tuesday, December 07, 2010

شمس آل احمد برادر جلال هم درگذشت.

شمس آل احمد برادر جلال هم درگذشت.

شمس آل احمد نویسنده و ناشر ایرانی که از چهل‌روز پیش به دلیل مشکل ریوی در بیمارستان باهنر بستری شده بود، در ساعات پایانی یکشنبه (پانزدهم خرداد) درگذشت.

شمس آل احمد بیشتر اعتبار و اصالتش در دوران پس از انقلاب به خاطر امتیاز «برادر بودن با جلال» بود؛ و شاید همین مسئله باعث عضویت او در ستاد انقلاب فرهنگی به فرمان امام خمینی بود بود.

برای خواندن خاطرات او و جلال می توانید به کتاب «از چشم برادرم» مراجعه کنید.

وی حوزه های مختلفی از فرهنگ و هنر را تجربه کرد از عکاسی و فیلمبرداری گرفته تا تصحیح متون کتب قدما. همچنین دو مجموعه داستان به نام‌های «گاهواره» و «عقیقه» منتشر شد.
مجلس ترحیم این ناشر،نویسنده و پژوهشگر ایرانی روز پنج‌شنبه 18 آذرماه در مسجد نور تهران برگزار می‌گردد.

ادامه مطلب

Wednesday, September 29, 2010

موازنه دولت و ملت در ایران معاصر


ساختار حکومتی ایران در طول تاریخ؛ از پیش تا پس از اسلام طبقه عامه را شامل توده‌هایی مکلف و پاسخ‌گو می‌طلبیده که نه تنها حق استنطاق ندارند، بلکه همیشه می‌بایست در برابر مستنطقی بنام دولت یا حکومت پاسخگو باشد، از صدر مشروطه تابحال مردم ایران در طی فرآیندی که بطور توافقی می‌توان آن را فرآیند «موظف کردن» و یا «پاسخگو کردن» دولت دانست در حال نبرد و کش و قوس با دولت‌هاست تا به‌نوعی «شاید» بتواند دولت را پاسخگو کند.
اما به واقع مشکل چیست که ملت تا بحال نتوانسته است که دولت را آنگونه که باید و شاید پاسخگو نماید؟
از تمام خوانندگان محترم این متن که لطف کرده و مرا مفتخر به خواندن این نوشتار می‌نمایند خواهشمندم ضمن حفظ عقاید و اعتقادات محترم خود تعصب و دگمیت را کنار بگذارند، و وجود امکان اشتباه را در نظامی که انسانهای غیر معصوم خلق می‌کنند محتمل دانسته و دور از واقعیت ندانند، حتی اگر آن نظام بر مبنای اتکا و جستجوی امر قدسی تشکیل شده باشد و حتی اگر تشکیل دهندگان و بنیانگذاران آن انسانهایی آزاده و به واقع «معصوم» باشند.
وقتی با این واقعیت به مسئله نگاه کنیم و آن را به معنای واقعی کلمه باور داشته باشیم باور کنید نیمی از راه را برای حل مشکل در پیش رفته‌ایم. پیشترهم در نوشتارهای همین خوانه مجازی گفته بودم که بقول بزرگی یک انسان «عادی» {تکرار می‌کنم انسان عادی} اگر خود را بری از عیب بداند قطعا شخصیتاً بیمار است.
شاید این مسئله بداهتی به واقع مسلم و غیرقابل انکار باشد اما اگر بخواهیم از موضع انصاف تنها به کرده و کردار خویش (و نه دیگری نگاه کنیم) بعید است از هیچ نقد و سخن خلاف میل‌مان نرنجیده باشیم. در این هنگامه گویی انسان مغروری در درون‌ما سعی در کتمان واقعیت دارد و از ما میخواهد که واقعیتی را که اگرچه واقعی‌ست کتمان کنیم، چرا که با تائید آن واقعیت گویی خویش را کتمان کرده‌ایم. بنابراین گاه برای حل مشکلی که ریشه‌ای بنیادی و اساسی دارد و محتاج به عمل جراحی موشکافانه‌ای‌ست از مسکن‌های موقتی و درمان‌های کوتاه مدت استفاده می‌کنیم. اگرچه عوارض بعدی آن برای ما بیشتر و دردناک‌تر باشد. اما ما به بعداً کاری نداریم ما میخواهیم حالیه دردمان درمان شود و فکر آتیه را آتیه خواهیم کرد. اما همین ضعف به ظاهر ساده بارها و بارها مسیر تاریخ این کشور را تغییر داده است.
وجود چنین خصلتی ما را در مواجه با پدیده‌ای عالمگیر و جهان‌ستا که بازهم می‌توان آن را بازهم بصورت توافقی «مدرنیته» نامید، دچار چالشی بنیادی و فرهنگی در سطح کلان کرده است. پیش‌تر از آن حتی اگر قوم جهانگیر و ویرانگری مثل  غربیان مقدونی و شرقیان مغول به ایران حمله کرده و کاخ‌ها را کوخ کردند، اما بازهم فرهنگ غنی ایران تمام این اجانب و فرهنگ بربری و هرهری ایشان را در خویش هضم میکرد و بازهم دوباره از جای برمی‌خواست. اگرچه ایشان معترضین را کشتند، کتابهایی که حامل فرهنگ غنی ایرانی بود سوزاندند، دادگاههای دروغین برپا کردند و حقانیت تصنعی برای خویش به مردم عرضه نمودند اما سرآخر بی آنکه بخواهند و بدانند و بفهمند سر تسلیم در مقابل فرهنگ ایرانی فرود آوردند و اسکندر مقدونی بسیاری از رسوم ایرانیان را مقلدانه به کار گرفت مجبور به تعظیم در برابر مزار مردی بزرگ (کورش) شد که خود نماد شرافت ایرانیان پیش از اسلام است و زنی ایرانی (رکسانا) را برگزید.
ویا همان مغولانی که با سوزاندن کتابخانه و گنجینه‌های ارزشمند فرهنگ و ادب ایرانی سعی در قبولاندن جبری خود بر مردم داشتند سرانجام خود اسیر تفاخر و تناظم شعر و ادب ایرانی شدند.

اما آن فرهنگی که ما در طی تجربه [پذیرایی از]  آن هستیم، تجربه‌ای کاملا متفاوت با میهمان‌های ناخوانده پیشین برای ما به همراه داشت. ما در جدل های قبلی‌مان در مقابل هر بدل بیگانه بدیلی شایسته‌تر و ارجح‌تر ارائه می‌دادیم و می‌توانستیم، در جدل‌هایی نابرابر بازهم پشت آن رقیبان قدر و چالاک را به خاک بمالیم. هم ازینرو ما در مواجهه کثیر سوم با رقیب قدیمی در لباسی جدید از داشته‌های پیشین خود وام جستیم و در مقابل فنون رغیب پی بدل‌های آن در خرمن تجربت تاریخی خود می‌گشتیم.
آری آنچه ما تجدد یا مدرنیته خواندیمش و در دو الی سه قرن اخیر به خبیثانه‌ترین شکل ممکن {یعنی استعمار} خود را به ما نمایاند را ما سالها و شاید بهتر است بگوئیم قرنها پیش می‌شناختیم.
درآن ایام ما هوشیارتر از این بودیم و این هوشیاری نه صرفاً از آخور ایرانی بودن که از توبره اسلامی بودن ما مقدر بود. باری آن هنگام که علم و فرهنگ و جهان بینی و حتی دین غربی هنوز عنانش را به دکارت و نیوتن و لوتر و  روسو و... نسپرده بود، به یمن نهضت ترجمه و شایسته سالاری نسبی نظام حاکم در آنزمان ما توانستیم دستاورد فرنگی‌های قدیم را که حکمای آتنی می‌دانستند هضم کنیم. در آن برهه ابن سیناها و خواجه نصیرهای ما از مرحمت حکام برخوردار بوده و تدوین و تنظمیم فرهنگ ایرانی {و اسلامی} را عهده دار شدند و عصری را خلق کردند که بعدها مسلمانان با حسرت بدان نگریستند و آرزوی برگشت بدان عصر را داشتند. کسانی مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی که اسلام فعلیه را اسلامی منحرف شده از مسیر راستین می‌دانستند و همهء هم و همت‌شان آن بود که بازهم جهان اسلام را به عصر ابن‌سیناها و خواجه‌نصیرها و بیرونی‌ها برسانند. درحالی که رغیب جدید آن رفیق قدیم نبود و مجهز و مبتلا به تغییراتی ماهوی شده بود.
درک این تغییرات ماهوی و تلاش برای بومی کردن این جهان تغییر یافته همان کاریست که ما از دوران عباس‌میرزا و بلکه از قدیم‌تر از دوران شاه عباس کبیر درپی فهم آنیم...

هیچ فرد فهیمی به مدد تجربه این دوران نهایتاً چهارصد ساله مواجهه با مدرنیته را صرفاً عبور از یک دروازه تاریخی نمی‌داند، تحلیل تئوریک این فرآیند که به زعم نگارنده یک پروسه است (نه یک پروژه) می‌توان گفت دغدغه فکری تمام روشنفکران و اندیشمندان و فرهنگ‌وران معاصر از صدر مشروطه تا به امروز است.

حال می‌توانیم به مبحث اصلی برگردیم. یعنی همان مسئله پذیرش به چالش کشیده شدن در جهان جدید است. توضیح و توجیه لزوم وجود «عقل نقاد» بن مایه فلسفی فرهنگ مدرنیته (یا همان مدرنیسم) را تشکیل می‌دهد. جالب آنست که بسیاری از دین ستایان از این نکته غافلند که کانت (که اصلی‌ترین برسازنده عقل نقاد است) هدفش از این‌کار را باز کردن جایی برای خدا می‌خواند. فرآیندی که این اندیشه را از میان اوراق کتب سنگین فلسفی به متن اجتماع آورد را می‌توان در اتفاقات قرون 18 تا 20 میلادی مشاهده کرد. در این دوران بود که کانت از مردم خواست «جرأت دانستن داشته باشند» و مردمان غرب برآن شدند تا جایگاه حکام را با خود عوض کنند. بدین نحو که این دیگر این حکومت‌ها نبودند که خواست‌هایشان را به مردم تحمیل می‌کردند بلکه این مردم بودند که حکومت را مطیع خواست‌های خود می‌خواهند. آنچه ما دمکراتیزه کردن فرهنگ اجتماعی و سیاسی یک سرزمین میدانیم محصول فرآیندی پیچیده است که نمی‌توان آنرا در یک پست وبلاگی بصورت کامل طرح کرد.

فهم آنچه در طول تاریخ مدرنیزاسیون بر فکر و فرهنگ ایران تاثیر گذارد، مستلزم واکاوی و بازخوانی گفتمان‌های معاصر فرهنگی ایران است، که خود محتاج پژوهشی سترگ است، لکن آنچه مورد نظر نگارنده است و در ابتدای بحث بدان اشارت شد همان مقوله‌های 1- انتقاد ناپذیری و 2- حال اندیشی‌ست.

این‌ها مسائلی‌ست که بدون تعارف هنوز به صورت نهادینه در بطن حاکمیت و جامعهء ایران وجود دارد. منظور از حال‌اندیشی همان «دریافتن امروز، در امروز» و «واگذاشتن فردا، به فردا» است. یعنی «عدم تعهد به آینده» ، یعنی «استفاده از مسکن‌ها» ی مختلف برای درمان موقت. اگر شاکله گفتمان رسمی حاکم بر بافت جمهوری اسلامی را در ذیل پروژه فکری «بازگشت به خویش» جلال آل‌احمد و شریعتی و ... جستجو کنیم در‌خواهیم یافت که این پروژه نیز خود به سامان همان مسکن مقطعی بود که هدفی کوتاه مدت را دنبال می‌کرد. و آن هدف عبارت بود از «استفاده از پتانسیل مذهبی جامعه برای براندازی حکومت پهلوی» یا به بیان ساده‌تر انقلاب. در این راستا بود که سردمداران این گفتمان پیامبروار به نصیحت خود، جامعه، حاکمیت و هنرمندان و روشنفکران می‌پرداختند و منتقدین خود را به قبیحانه‌ترین شکل ممکن زیر به فحش می‌بستند. جملاتی نظیر «فیلسوفان پفیوزهای تاریخ‌اند» و یا خوانش «قشری» جلال از روشنفکران عهد مشروطه همه یادگاران آن ایام هستند.
وقتی به مباحث مطروحه در نوشتارهای این روشنفکران احساساتی و بعضاً سطحی‌اندیش می‌نگریم در می‌یابیم، که بسیاری از مباحثی که امروز در فرهنگ رسمی کشور نهادینه شده‌اند، در سخنرانی و مقالات این دوستان انقلابی فرم و قوام خویش را یافته‌اند، مسائلی از قبیل «زیر سوال بردن مشروطه خواهان» ، «غربزدگی» ، «حسینی بودن» و در روبروی آن «یزیدی بودن» ، «اسلام انقلابی» ، «اسلام آمریکایی» و... بسیاری از این مفاهیم درآن دوران قوام و در این دوران دوام یافته‌اند.

اما امروز...
حکومت و جامعه‌ای که وارث این گفتمان است وارد فضای جدیدی شده است، دیگر آن کارآیی سابق را در ارضاء نیازهای معرفتی ما ندارد. وقوع اتفاقات تلخ و دردناک سال 88 نقطهء عطفی بود که منتهای ناکارآمدی گفتمان مذکور را (حد اقل در سیرت و صورت فعلی) برای تیزهوشان و نخبه‌گان مسجل کرد.
اما حقیقت آنست که در موازنه مردم و حکومت، علاوه بر روحانیان و روشنفکران، عنصر بسیار قدرتمند دیگری شکل گرفت که ما در ادبیات سیاسی «رسانه» می‌نامیم. اساس و فلسفه تولد چنین چیزی و در واقع راستا و ابتنای تئوریک آن بر مبنای همین واقعیت و جمله کلیدی کانت است «جرأت دانستن داشته باش» . در اساس رسانه از آنرو ایجاد شد که در جهان مدرن معرفت بر امور «حق» مردم است و پاسخگویی «تکلیف» غالبان و حاکمان زمان. لکن این ابزار یعنی رسانه براساس فلسفه‌ای ایجاد شد که به زبان ساده و در بیان عامه می‌توان آن را «رو بازی کردن» دانست. برای ما که وارث فرهنگی پوشیده پسند و مستور پرست هستیم، زیستن در چنین جهانی بسیار سخت است و هزینه‌های گزافی برای‌مان دارد.
داشتن خصائصی نظیر همان انتقاد ناپذیری و حال‌اندیشی که میراث گفتمان انقلابی ماست باعث شد که مردمی که همیشه «مکلف» هستند، و حاکمیتی که خود را «محق» میداند، برخورد نادرست و نامعقولی با یکدیگر نمایند و در این مواجههء نامعقول بود که احساساتی گری، قشری گری و استفاده از مسکن‌های موقتی و عدم تعهد و تفکر به آینده، ضربات سنگینی بر پیکر ما وارد آورد.
آری اینگونه است نظام ما (حاکمیت) و مردم جامعه (طبقه متوسط شهری) هر دو از یک درد رنج می‌برند.

در این میانه 2 عنصر مهم و غیر قابل چشم پوشی به ایفای نقش می‌پردازند، «رسانه» و «نسل سوم» که به ترتیب در دو پست جداگانه بدانها پرداخته خواهد شد. البته احزاب نیز باید در این مقال جای بگیرند اما به دلایلی که بسیاری میدانند, ایران فاقد حزب واقعی ست.


ادامه مطلب

Saturday, September 25, 2010

خاطرهء محمدرضا و شجریان


شروع سال تحصیلی، سالگرد جنگ تحمیلی، سفر رئیس دولت به نیویورک ماوقعی ست که این چنین باهم مصادف شده‌است و هرکدام می‌تواند بهانه‌ای برای نوشتن باشد.
اما آنچیزهایی که من می‌خواهم بدان بپردازم، گفتنی‌های اغلب مغفولی‌ست که در این کوران اخبار شاید کمتر دبده و شنیده شود.

1-اول اینکه مجلهء الکترونیکی «ادبیات ما» دومین شماره خود را منتشر کرد. در این شماره علاوه بر شعر و داستان و ترجمه و مصاحبه؛ مقوله محتوا در ادبیات هم به بحث گذاشته شده است.
شماره اول این مجله را هم می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

2- خاطرم هست چندسال پیش در یک سفر یک هفته به مشهد و هنگامی که درشبانه‌های تنهایی فارغ از گرما و شلوغی روز به جانب حرم می‌رفتم با جوانی آشنا شدم که به دنبال حرم می‌گشت، قضا خواست که ما باهم هم‌مسیر شویم، اسمش «محمد رضا» بود. سنش به سی نمی‌رسید و ظاهرش شباهتی به مردمان عادی نداشت. از سرکنجاوی سراغ ملیت و تبارش را پرسیدم. او نیز انگار از خدا خواسته بود تا کسی را برایش مهبا کند که گوش شنوایش باشد. حدسم درست بود ایرانی نبود. او از روسیان بود که از جانب ترکمنستان به ایران آمده بودند. قصه مسلمان شدنش را که شنیدم احساس غرور کردم. او میگفت هنگامی که به قصد دیدن آثار باقی مانده از تمدن عظیم ایران باستان با دوستانش به ایران آمده بود.   و تخت جمشید را نیز دیده بود. گویا آخرین روز اقامتشان به ماه رمضان خورده بود و قرار بود که روز اول ماه رمضان از ایران بروند. اما ...
در روز آخر سفر این مسافر شنیدن مثنوی معروف افشاری و بیشتر از آن نوای داوودی ربنا پای او را در مشهد قفل می‌کند و قید برگشتن به روسیه را می‌زند. و پس از دیدن شجریان و گریستن در آغوش وی و سفری به مکه به آئین اسلام در می‌آید. و مشهد را از آنسو دوستداشت که ...
وقتی به اینجای حرفش رسید ما نزدیک حرم شدیم. میخائیل (محمدرضا) که با زبان انگلیسی دست و پا شکسته‌ من به سختی منظورش را به من می‌فهماند به من گفت: من مسلمان شدنم را مدیون شجریان هستم و هم‌از اینرو نام خود را محمد رضا گذاردم، بسیار کسان را می‌شناسم که شنیدن این نوا در عمق وجودشان تاثیر گذاشته و به هنر اسلامی علاقه‌مند شده‌اند.
اول مهر ماه سالگرد تولد مردی‌ست از تبار ترانه. هنرمندی که همواره خود را همراستای مردم دانسته و همیشه دوست دارد زبان گویای جامعه خویش باشد. فارغ از دغدغه‌ها و گرایشات سیاسی این هنرمند بزرگ و ماندگار آنچه را که من نمی‌توانم توجیهی عاقلانه برایش دریابم رفتار کودکانه صداوسیمای آقای ضرغامی در پخش نکردن نوای داوودی و ماندگار ربنا و آن مثنوی افشاری در لحظات افطار است، با آنکه آقایان تعداد زیادی را بسیج کرده بودند تا بلکه بتوانند با همان اسلوب و براساس همان متد قرائی ي آقای شجریان این دعا (آیه‌های قرآن) را قرائت کردند تا بلکه بتوانند جای خالی این نوای ماندگار را پر کنند. اما همه‌گان دیدند که هیچ‌یک از آن قاریان مقلد نتواستند به تسلط و تبحر استادانه شجریان و حد اوج صدای وی برسند و بگوش رسیدن صدای ربنا از اسپیکرها و بلندگوهای رایانه و دستگاه پخش مردم و حتی از بعضی از مساجد نشان داد نمی‌توان این نوای ماندگار را که در طول سی سال به عمق جان ما نفوذ کرده و بخشی از هویت این ماه مهمانی را می‌سازد کتمان و پنهان کرد.
در سایت خوابگرد لینک فایل صوتی مضبوط در خانه‌ی محمد موسوی با همراهی نی حسن کسایی در زادروز شجریان از وبلاگ سوشیانت را یافتم و آن را برایتان گذاردم. در پایان فایل هم می‌توانید گپ‌وگفت دوستانه‌ی این بزرگان و دیگر حاضران را در باره‌ی اوضاع و احوال موسیقی آن روزگار بشنوید.

3-از خوابگرد گفتم ویاد سیدرضا شکرالهی عزیز افتادم. پس از توفیق طرح انتخاب بهترین رمان‌های منتشره در سال 87 توسط  وبلاگ نویسان، این دوست بزرگوار تصمیم گرفت که همین منوال را نیز برای انتشار رمانهای انتشار یافته در سال 88 در پیش گیرد. اما از آنجا که خوابگر را بخواب رفته‌گان فیلتر کرده‌اند تنها کمکی که از ما می‌‌آید انعکاس این مسئله و ارائه لیست رمانهای منتشره در سال 88 است. برای نظر سنجی‌ای که اگر اتفاقی نیفتد در همان زمان سالگرد رای‌گیر اولین دوره برگزار می‌شود، وقت زیادی دارید. فهرست رمانهای منتشر شده در سال 88 را در ادامه مطلب بخوانید...


ادامه مطلب

Wednesday, September 22, 2010

تهران‌زدگی قزوینیان


احمد فردید در دوران پیش از انقلاب اصطلاحی را برای تحلیل روزگار خود وضع کرد که اسباب شهرت آن بیشتر به نام جلال آل‌احمد است. این اصطلاحی بود که فردید اول بار بنیاد نهاد و آل‌احمد آن را کج‌فهمانه دستمایه نگارش کتابی قرار داد به همین عنوان. غرب‌زدگی!
اما نوشتار حاضر اصلا نه ربطی به آل‌احمد دارد و نه به روشنفکران فردید زده! آنچه منظور نظر ماست، استعمال همین فرهنگ لغت سازی در موردی ورای این مفاهیم است. به واقع نگارنده نیز در این باب به ساخت اصطلاحی از این جنس دست زده که شاید مثل غرب‌زدگی آل‌احمد یا بهتر است بگوئیم فردید، بار منفی داشته باشد اما از اساس با آن متفاوت است. خواندن مطلبی زیر عنوان «درد دلی با مخاطب؛ عکس تلخ» در سایت حدیث یاد معضلهء واقعا تلخی افتادم که در قزوین تبدیل به یک قانون نانوشته شده و آن قانون نانوشته اینست:
تهران‌زدگی!
فهم این اصطلاح مستلزم زندگی در شهرستان‌هایی‌ست که ترجیحا نزدیک پایتخت (همان تهران) باشند. مثل همین قزوین
براساس این اصطلاح تمام فعالین حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و هنری و... خواستگاه و مرکز فعالیت خود را در تهران دانسته و برای افزایش سطح کیفی و کمی کار خود همواره رو به سوی پایتخت دارند... شاید برای بسیاری از شما این جمله آشنا باشد:
اگر میخواهی پیشرفت کنی باید از قزوین [به تهران] بروی!

حقیقت نهفته در پس این جمله برسازندهء بزرگترین تراژدی توسعه نیافتگی در شهر یا شهرهایی مانند قزوین است. توگویی این قانون نانوشته در سنگوارهء ذهن ما به تیشهء تقدیر و چکش تجربه، نقش بسته و هیچ راه گریزی از آن نیست. انگار که تمام آنهایی که نامی و نشانی دارند با رفتن خودشان از این شهر خاک‌خورده به ما فهماندند که دل‌های کوچک مردمان این شهر کوچک تاب نگاهداشتن انسانهای بزرگ را ندارد. و هرکس که بخواهد از یک حدی بیشتر از دیگران رشد کند باید بار و بْنه را ببندد و از دروازه تهران جدید بگذرد...
اگر بخواهم از دردل‌واره و شاعرانه شدن این مطلب بکاهم و کمی منطق و انصاف را هم چاشنی رای خود بسازم باید قبول کرد که کمی مسافت بین شهر ما تا تهران نیز خود یکی از دلایل این رخوت و جمود و ایستائی‌ست. وگرنه کم نیستند شهرهایی که بسیار دورتر از پایتخت هستند و برای بقا و پیشرفت‌شان خود دست‌به‌کار شده‌اند، امثال گلشیری و جنگ اصفهان‌شان و شمس لنگرودی و... از این قماش‌اند...

اگر امثال سعید عاشقی و یا محسن آقالر و حسن لطفی و وکیلیها و ... اینجا مانده‌اند برای آنست که پایشان اینجا گیر کرده وگرنه اگر کمی مجال آزادتری داشتن یا می‌رفتند و یا می‌شدند مثل امثال مهدی وثوق‌نیا و یا اسحاق چگینی که یک پایشان اینور است و یک‌پایشان آنور.
بماند که امثال رضا تیموری (فیلمبردار) و یوسف علیخانی (نویسنده)  و محمدخیرخواه (عکاس) که دیگر به کل از این شهر کوچیده‌اند و مرکز ثقل هنرخویش رفته‌اند. تازه این‌ها جوانترهایند که تا همین چند سال پیش در قزوین و پیش چشممان بودند و دیگر امثال جواد مجابی و خرمشاهی یحتمل یادشان رفته که روزگاری بچه شهرستان بوده‌اند.
البته به هرچه اعتقاد دارید سوگند اینها را نه از سر ملامت ایشان که از سر وخامت حال شهر می‌گویم. من به این بزرگواران و هرکه چو ایشان باشد حق می‌دهم که برای «پیشرفت» از این شهر کوچک دلان بروند تا چندی بعد با تمام استعدادها و جذابیت‌هایشان تبدیل به آب‌انبارهای بی‌روح و خاک‌خورده‌ای نشوند، که اگرچه به ظاهر یگانه‌اند اما در باطن به‌راستی سرد و تنهایند...
و این‌ست حدیث «تهران زدگی» ما...

ادامه مطلب

Tuesday, August 24, 2010

حاج اصغر رزازیان از قزوین!


قدیمی ترهای این شهر حاج اصغر رزازیان را خوب میشناسند همینطور محمود رزازیان! امروز خبری در تابناک خواندم که خیلی برایم جالب بود. همین حاج اصغر خودمان یکی از 5 واردکننده اصلی میوه در ایران است. با توجه به خصائصی که قزوینی ها دارند و همه ما میدانیم... فکر میکنم خاندان رزازیان از خواندن این خبر حسابی شاکی بشوند! اما اقتضای جهان مدرن در این است که حتی الامکان همه رو بازی کنند.
شركت صادرات ميوه اتحاد به مديريت حاج علي اصغر رزازيان (اولين واردكننده موز و صاحب نظر در زمينه واردات و رنگ‏آوري موز) و شركت ميوه طلايي ايران به مديريت محمود رزازيان با فعاليت‌هاي اقتصادي مسبوق به پيشينه‌اي درخشان و شناخته‌شده كه به‎كرّات از سوي مقامات دولتي مورد توجه و تحسين قرارگرفته‌اند با سرمايه‌گذاري و خدمت رساني طي ايجاد سردخانه‌هاي متعدد با حجم بالا از جمله سردخانه 20 هزار تني در استان قزوين مجهز به امكانات سورتينگ و رنگ‌آوري و سردخانه 30 هزار تني بسيار مجهز به تجهيزات و امكانات روز دنيا در استان تهران ، احداث باغات مركبات و كيوي به شيوه علمي و صنعتي در استان مازندران و ايجاد باغ سيب با پايه مالينگ به شيوه علمي و صنعتي در دماوند موجبات اشتغالزايي قابل توجهي شده‌اند. ادامه خبر در تابناک


ادامه مطلب

Saturday, August 21, 2010

دکتر حسابی و 28 مرداد

پروفسور حسابی در کلاس درسش در اروپا در پاسخ به چیستی «جهان سوم» گفته بود:

جهان سوم تباری ست که در آن اگر بخواهی ممکلت خود را آباد سازی خانه خراب می شوی

و اگر برآن باشی که خانه ات را آباد کنی باید ممکلتت را خراب کنی*!

 سالروزی قیام مضحک شاه و ملت تسلیت باد!

البته تاریخ نشان داده هردولتی که با کودتا به قدرت و مکنت رسیده, زمان وقوع آن کودتا استارت پروسه ای ست که منتهی به نابودی آن حکومت و دولت می شود. پس دیکتاتور ها به هوش باشند...

*اشاره: دکتر حسابی در دولت مصدق وزیر فرهنگ بود


ادامه مطلب

Monday, July 26, 2010

نقدهای گریز

فارغ از اينكه بعضي ها گلايه كرده بودند از اينكه من چرا دیر به دیر وبلاگ را بروز می‌کنم، و ضمناً عذرخواه دوستان هستم؛ بی مقدمه می‌روم سر اصل مطلب.  در این چند سالی که من وبلاگ نویسی می‌کنم متوجه این مسئله شده‌ام که وبلاگ نویسی ممکن است تبعات و هزینه‌های نافرمی برای فرد داشته باشد. فی‌المثل هنگامی که قصد استخدام شدن در جایی را داشته باشید؛ و یا استخدام شده باشید و کسی بخواهد زیرآب ِ‌تان را بزند، وبلاگ شما بهانهء خوبی برای اینکار است.

اما متاسفانه در چندسال اخیر هزینه‌های وبلاگ نویسی و کار رسانه‌ای (حتی در رسانه‌ای شخصی مثل وبلاگ) بسیار زیادتر از قبل شده است. اخیراً از دوستم که حامی احمدی‌نژاد نیز هست شنیدم که برای برخی یک بابایی که در حوادث اخیر محکوم شده است، در دادخواست ِ او «عضویت در فیس‌بوک» هم من جمله جرم‌ها یا اتهامات او بوده‌است! البته تمام اینها فارغ از هزینه‌های مالی و سخت‌افزاری و نرم‌افزاری اتصال به اینترنت در ایران است. که کاربران قزوینی با این مسائل خوب آشنا هستند.

این مطلب حتماً برای شما باور پذیراست که نظامی مستحکم مثل جمهوری اسلامی به این راحتی‌ها قابل براندازی نیست، چه رسد به اینکه در عصر نبرد نرم افزاری و فرضاً با نقد یک وبلاگ‌نویس براندخته شود. پس دلیل اینهمه سخت‌گیری چیست؟

حقیقت امر آنست که ما ایرانیها به‌رغم داشتن هزارتا خصیصه و صفات حسنه یک ایراد بزرگ داریم و آنهم عدم تحمل مخالف و پذیرفتن نقدهای دیگران است. اگر کمی سرکی به تاریخ ایران بکشید متوجه می‌شود که این مسئله مال امروز و دیروز نیست و باید آنرا یک معضله تاریخی دانست.

آیا بنظر شما اینکه یک فرد همیشه در همه‌جا و در همهء موارد اعمال و کردار و کلماتش تهی از اشتباه و در منتهای درستی باشد احمقانه نیست؟

در فرهنگ ما فقط 14 نفر هستند که ما آنها را «انسان‌های» بری از عیب و خطا و یا م«معصوم» میدانیم و بغیر از ایشان هیچ انسانی فاقد اشتباه نبوده و نیست...

من شخصاً هرگاه ببینم که کس یا کسانی مرا همواره تائید و تحسین کنند و هیچگاه از من گلایه نداشته باشند، از آنها رنجوده خاطر می‌شوم چرا میدانم ایشان در مواجه با من  «تظاهر» به تائید من می‌کنند و حقیقتی را که در مورد من دریافته‌اند به من نمی‌گویند.

اخیراً در چند مورد در وبلاگ‌ها و رسانه‌های مجازی محلی قزوین متوجه شدم برخی‌ها در مقابل نقدی و یا نظری چنان جبهه‌ای می‌گیرند که باور آن برای من مشکل است. حتما در وبلاگ علیرضا خدابخش برخی از این نقدها و تبعات و حرف و حدیث‌های بعداز آن را دیده‌اید.

وبلاگ این بنده خدا (گریز) تبدیل به یکی از رسانه‌ها یا وبلاگ‌های مرجع خاصه در حوزه اخبار و مسائل محلی شده‌است. همین مسئله بخاطر آنکه سایر رسانه‌های محلی مخصوصآ رسانه‌های چاپی، فعالیت درست و حسابی در اینترنت ندارند و سایت‌شان صرفاّ برای خالی نبودن عریضه‌است، باعث شده تا بُرد وبلاگ گزیر افزایش پیدا کند. به نحوی که بسیاری از وبگردان و وبلاگ‌نویسان و فعالان حوزه رسانه در قزوین وبلاگ او را مرتب بازدید می‌کنند، حتی بسیاری از دولتی‌ها نیز به این جرگه اضافه شده‌اند و به رفتار و بیان رسانه‌ای خدابخش توجه می‌کنند. از کارمند دانشگاه بین‌الملل بگیر تا استاندار قزوین!

هرچند که وبلاگ آقای خدابخش تولید محتوای چندانی ندارد و این مسئله از دید من یک نقیصه محسوب می‌شود اما  لینک‌های جذاب و فهرستی که وبلاگ‌های به روز شده قزوین را در یلاگش نمایش می‌دهد شاخص‌های اصلی افزایش مخاطبان آن است.

لازم به ذکر است که تعداد مخاطبان وبلاگ علیرضا خدابخش در وبلاگی که بصورت شخصی و یکنفره اداره می‌شود از تعداد نشریات فروش رفته در قزوین (با وجود داشتن تیم کاری و سبقه کاری) بیشتر است. البته بخشی از این مسئله به ضعف‌های خود این نشریات چاپی محلی باز می‌گردد.

به همین خاطر است که حساسیت‌ها و حواشی زیادی حول و حوش این وبلاگ بوجود بیاید. مثل همین جدال (رسانه‌ای) که با ارشاد و مدیر آن کرده و یا نقدهایی که بر مدیر صدا و سیمای قزوین وارد آورد و یا نقدهایی که از فلان عضو شناخته‌شده سیاسی شهر بیان می‌کند و کار به شکایت و شکایت و شکایت کشی ویا تلافی در تریبون‌های کاری و محلی می‌کشد.

ارتباط من بالشخصه با خدابخش تنها از طریق همین گریزهای روزانه است و کمتر می‌توانم او ببینم و به همین خاطر از چندوچون و ماهیت این این اختلافاتی که برای خدابخش اتفاق افتاد اطلاع چندانی هم ندارم و نمی‌خواهم داشته باشم (که دخالت کنم).

اما حرفم اینست که اگر ما آستانه تحمّلمان را بالاتر ببریم و ظرفیت نقدپذیری را در خود افزایش دهیم و خود را معصوم از خطا و عیب ندانیم بسیاری از دوستی ها پایدارتر و عداوت‌ها خنثی‌تر و کمتر می‌شود. فی المثل در مورد همین آقای شفیعی‌ها و یا رئیس صدا و سیما. که حتی من از نزدیکان یکی از کارگردانان که بیشتر کار محلی می‌کند شنیدم که این آقای رئیس در انتخاب بازیگر برای کار تولیدی به سفارش صدا و سیما هم دخالت می‌کند و این مسئله خب شاید... چه بگویم

ویا اتفاقی که در آن دوسالانه خوشنویسی افتاده خدائیش چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید آبرو ریزی بود. حالا شاید زحمات زیادی برای برگزاری این مراسم کشیده باشند و هزینه و ارزش زیادی برای آن قائل شده باشند اما اتفاقی که در آن مراسم افتاد بنظر من تمام آن زحمات را (یا بیشترش را) به هدر داد. 

خدابخش را تقریبا همه وبلاگ نویسان و ژورنالیست‌های محلی می‌شناسند و اکثر آنها میدانند که در راه‌انداختن وبلاگ نویسان محلی از قشرها و طیف‌های مختلف زحمات «شبانه روزی» بسیاری کشیده. از نظر من اگر بخاطر نقدهای وبلاگی این آدم بعضی‌ها بخواهند برنجند و عصبانی بشوند و قهر کنند و شکایت کنند رفتارشان چندان به‌هنجار (خیلی فکر کردم تا کلمه‌ای پیدا کنم که به کسی برنخوره!) نیست.

ادامه مطلب

Friday, June 18, 2010

عكسهايي منتشر نشده از فروغ فرخزاد



















ادامه مطلب

Thursday, June 17, 2010

محکوم نمودن فجایع روز ۲۴ خرداد قم توسط دانشجویان دانشگاه آزاد قزوین

۲۵ خرداد ۱۳۸۹
 جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه آزاد شهر قزوین با صدور بیانیه ای ، وقایع روز ۲۴ خرداد و حمله سازماندهی شده اراذل و اوباش حامی دولت به بیوت آیت الله العظمی صانعی و مرحوم آیت الله العظمی منتظری را محکوم نمودند.
متن بیانیه این دانشجویان به شرح زیر مباشد:
بسمه تعالی
اینک پس از یک سال سرکوب و جنایت،در آستانه سالروز شهادت همکلاسی هایمان (امیر جوادی فر) و (اشکان سهرابی) و در حالی که بزرگمردان وشیر زنان ایرانزمین در اسارت حاکم ظالم هستند شاهد آن هستیم که حکومتی خود را حافظ اسلام میداند که اوباش اجیر کرده و بی پروا به بیوت آیات اعظام آیت الله العظمی منتظری(رضوان الله علیه) و آیت الله العظمی صانعی(حفظ الله) حمله ور شده و از هیچ بی حرمتی فرو گذار نکرده و حتی به ساحت مقدس کلام الله (قرآن مجید) هم بی احترامی می نمایند.
جالب اینجاست ،اوباشی که ید طولایی در ویران کردن دارند به عکس بنیان گذار جمهوری اسلامی،آیت الله خمینی (رحمه الله علیه)هم رحم ننموده .
حال کجایند حماسه سازان نهم دی؟کجایند کفن پوشان ؟کجایند مدعیان توهین به ساحت امام خمینی؟ پیراهن عثمان چه زود از یاد ها رفت.
پاره شدن یک عکس قیام لازم دارد یا بی احترامی به ساحت مقدس کلام الله قرآن مجید؟
مراجع اعظام، سکوتی که شما را فرا گرفته است از چه رو است؟
آیا وقت آن نرسیده که بت های دروغین را بشکنید و اسلام را از خطر نابودی در بین جوانان دین گریز نجات دهید؟
کجا رفت آن فتاوای تاریخیتان؟
مراجع اعظام تقلید، ما دانشجویان و ملت ایران تقاضا داریم فبل از افتادن کشور به دست نا اهلان و بیگانگان به پا خیزید و همانطور که در تاریخ صد سال گذشته همواره فتاوای شما حافظان اسلام ، در موقعیت های خطیر تاریخ معاصر ایران، اثر به سزایی داشته است به کمک مردم ایران و اسلام بشتابید.
دانشجویان سبز دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین

ادامه مطلب

Sunday, June 13, 2010

شماره جديد آوانگارد منتشر شد

ضمن عرض سلام خدمت مخاطبان گرانقدر، احتراماً به استحضار مي رساند كه ششمين شماره نشريه الكترونيكي «آوانگارد» منتشر شد. در اين شماره با مطالب و مباحثي در باب موضوعاتي چون چيستي و ماهيت علم؛ پديدار شناسي؛ اصول اوليه مدرنيسم؛ و... در سرويس انديشه و تاريخ؛ و نيز با مطالبي در باب بوف كور و صادق هدايت ؛ مختصري از تاريخچه شعر كودك و شعر و داستان پذيراي شما هستيم.
اما پرونده اين شماره نيز در مورد «روشنفكران ايراني و تجدد غربي» غربي نگاشته شده است. هرچند كه ما با انتشار مطالب مذكور داعيه بيان تمام و كمال گفتني ها را نداريم و تنها آنچه را لازم و ضرور ميدانيم عرضه ميداريم. اميد است با همراهي و نقادي شما صاحب نظران اجمند ما را در ارتقاي فهم خويش ياري نمائيد:

فهرست مطالب اين شماره:
ادبيات:
پرونده:



ادامه مطلب

Friday, June 11, 2010

روایت جدید از سیلی حسن خمینی

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گفت: به‌خاطر اينكه سران فتنه نمي‌توانستند در مراسم ارتحال حضرت امام خميني(ره) حضور فعال داشته باشند، ستاد بزرگداشت مراسم قصد داشت تا مراسم امسال را لغو كند.

حجت‌الاسلام والمسلمين محمود نبويان كه چهارشنبه شب و در جمع اصولگرايان اصفهان به مناسبت گراميداشت سالروز 22 خرداد سخن مي‌گفت، در واكنش به رفتار سيدحسن خميني و رابطه‌اش با سران فتنه اظهار داشت: بايد بررسي كرد كه سيدحسن خميني به چه دليلي در مهماني سران فتنه حضور يافت و تصاوير حضور وي در اين جلسات با چه قصد و هدفي در همه جا پخش شده است.

وي افزود: حضرت امام(ره) به عنوان بنيانگذار انقلاب اسلامي معتقد بودند كه اگر دشمن از يك نفر تعريف كرد، بدانيد افراد مورد تعريف قرار گرفته منحرف هستند.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اشاره به وقايع روز جمعه 14 خرداد و مراسم بزرگداشت امام خميني(ره) تصريح كرد: من اين قضيه را از خود كابينه احمدي‌نژاد و از خود آقاي نجار كه در جريان اين وقايع بود شنيده و نقل مي‌كنم.

وي ادامه داد: در اين مراسم قرار بود سخنران پيش از خطبه‌ها ابتدا سيدحسن خميني و پس از وي احمدي‌نژاد باشد و سپس رهبر معظم انقلاب به سخنراني بپردازند.

وي با اشاره به اينكه شب 14 خرداد طي يك تماس تلفني تغييراتي در زمان سخنراني پيش از خطبه‌ها به وجود آمد، تصريح كرد: در اين شب يك تماس تلفني گرفته ‌شد كه سخنراني پيش از خطبه‌ها را ابتدا احمدي‌نژاد و بعد سيدحسن خميني انجام مي‌دهند و پس از آن نيز رهبر معظم انقلاب به ايراد سخنراني مي‌پردازند.

نبويان بيان داشت: به احمدي‌نژاد اعلام ‌شد كه شما از ساعت 11:30 تا 12:30 به مدت يك ساعت مدت سخنراني داريد، پس از آن در روز سخنراني، آقاي انصاري در پاويون محل سخنراني به طرف احمدي‌نژاد رفت و به وي گفت كه شما بايد سخنراني كنيد.

وي با بيان اينكه قرار بود طبق اعلام قبلي احمدي‌نژاد به مدت يك ساعت سخنراني كند، اظهار داشت: هنوز نيم ساعت از سخنراني محمود احمدي‌نژاد نگذشته بود كه ناگهان انصاري به طرف احمدي‌نژاد رفت و اعلام كرد كه زمان شما به اتمام رسيده و اين حركت را دو يا سه بار تكرار مي‌كند و احمدي‌نژاد هم به عمل انصاري اعتراض كرده و تذكر مي‌دهد.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه داد: پس از اين موضوع آقاي نجار وزير كشور نيز برگه‌اي را به احمدي‌نژاد داد كه شما طبق برنامه 30 دقيقه ديگر وقت سخنراني داريد.

وي با اشاره به سيلي زدن انصاري به وزير كشور افزود: وي يك كشيده محكم زير گوش نجار زد و سيدحسن خميني نيز به كمك انصاري آمده و ايشان هم دو كشيده زير گوش وزير كشور زدند و در ادامه نيز فردي با لگد ضربه‌اي را به سردار نجار وارد آورد.

ادامه مطلب

Tuesday, June 08, 2010

بیانیه کاربران اینترنت استان قزوین در اعتراض به ناتوانی و بی مسئولیتی مخابرات قزوین در ارائه اینترنت

وضعیت افتضاح اینترنت در قزوین مسئله‌ای بود که جز بصورت تلویحی و یا غیر رسمی به آن اشاره نمی‌شد. اما امروز دیدم که دوست خوبمان علیرضا خدابخش بیانیه‌ای را در گریز منتشر کرده است و با ارسال آن به نهاد ریاست جمهوری صورت رسمی به آن داده‌است. متن بیانیه به این قرار است:

امروزه اینترنت جزء لاینفک زندگی خانوارها شده است و گامهای توسعه آن شتاب تصور ناپذیری در دنیا یافته است. خوشبختانه این موضوع در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته و زمینه‌های ایجاد این بستر ارتباطی، پیشرفت چشمگیری در سالهای اخیر یافته است. در شرایطی که هر روز شعارها و اقدامات عملی زمینه های ایجاد گسترش دولت و تجارت الکترونیک در محافل علمی و سازمانهای دولتی و خصوصی گامهای رو به جلویی را می‌پیمایند مخابرات قزوین علی رغم تبلیغات خبری فراوان با بی توجهی به موضوعات یاد شده گامهای عقب تری را می‌پیماید.
تصور قطعی اینترنت در دنیای ارتباطی امروز که ابعاد زیان های جبران ناپذیر آن مراکز مختلف خصوصی و دولتی را در بر می‌گیرد با ناتوانی شرکت مخابرات قزوین در ارائه اینترنت موجب آسیب های فراوانی در این بخش به استان قزوین شده است. قطعی های مکرر اینترنت در این استان که از ۶ ماه پیش تا کنون شروع شده است امروزه از روال عادی خود خارج شده و در تازه ترین قطعی کلیه خطوط اینترنتی این استان با بیش از ۱۲ ساعتی قطعی اینترنت به اوج خود رسیده است.
این قطعی ها که منجر به توقف کلیه ارتباطات اینترنتی استان قزوین شده است زیانهای فراوانی به کاربران، مراکز و شرکتهای عرضه اینترنت، نهادهای دولتی، شرکتهای خصوصی، آژانسهای مسافرتی، بانکها، دانشگاها و مراکز علمی و کلیه استفاده کنندگان از آن وارد آورده است. زیانهای فوق به حدی است که حتی با پرداخت غرامت مادی، زیان بوجود ناشی از آن قابل جبران نبوده و بی مسئولیتی و بی پاسخی شرکت مخابرات قزوین در قبال ایجاد این آسیب ها و عقب ماندگی ها، آن را به یک نهاد منفور در میان کاربران اینترنت استان قزوین مبدل ساخته است.
ما تعدادی از کاربران و مراکز ارائه اینترنت با امضا این بیانیه خواستار رسیدگی سریع به مشکل مربوطه با تغییر مدیر عامل شرکت مخابرات قزوین و مسئولین فنی و پاسخگویی آن نهاد در قبال مشکلات و ضررهای بوجود آمده هستیم. امید است با پیگیری و حل سریع مسئله، شاهد بازتاب های مثبت این بیانیه باشیم.

*******
لطفا در صورتی که دسترسی به هرگونه رسانه اعم از خبرگزاری، سایت و پایگاه خبری، نشریه و وبلاگی دارید این بیانیه را در آن منتشر کنید و برای امضای این بیانیه اینجا را کلیک کنید. این بیانیه به نهاد ریاست جمهوری، وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات و استانداری قزوین نیز ارسال خواهد شد.


ادامه مطلب

Sunday, June 06, 2010

تداوم اعتراضات به رفتار کودکانه در حرم امام

دیروز سالگرد درگذشت آیت‌الله خمینی، برای اولین بار پس از 20 سال با حواشی بسیار برگزار شد. حاشیه‌هایی که به جرات می‌توان گفت هتک حرمت سید حسن خمینی خبرسازترین آن‌ها بود. نواده بنیان‌گذار جمهوری اسلامی که سال‌ها ست به عنوان متولی حرم آیت‌الله خمینی میزبانی این مراسم را عهده‌دار است، امسال اما سخنرانی اش به عنوان میزبان ناتمام ماند؛ گروهی با شعارهای "مرگ بر موسوی" و نواده روح‌الله، سید حسن نصرالله" مانع سخنرانی وی در مراسم سالگرد پدربزرگش شدند.

این عمل، که به اعتقاد بسیاری، از پیش تعیین شده و سازمان یافته بود، باعث شد تا سید حسن خمینی با بیان اینکه "مردم از این جمع اندک بیزارند" جایگاه را ترک کند و تنها تاسف بخورد که "مانعی ندارد، تنها 20 سال از رحلت امام گذشته."

آنچه شائبه‌ها را در سازمان‌یافته بودن این اعمال افزایش می‌دهد، جمله محمود احمدی‌نژاد پیش از سخنرانی حسن خمینی است. در زمان سخنرانی احمدی‌نژاد، گروهی شروع به شعار دادن می‌کنند و حاضر به سکوت نیستند. اینجا است که وی خطاب به آنان می‌گوید: "صبر كنيد! هرچه فرياد داريد در ادامه بر سر مستكبران بكشيد."

این حرمت‌شکنی‌ها، که به نظر می‌رسد به دلیل همراهی سید حسن خمینی با رهبران جنبش سبز در طول یک سال گذشته باشد، از سوی افراد و گروه‌های بسیاری محکوم شد.

مراجع تقلید، نمایندگان مجلس، احزاب و گروه‌های متعددی بیانیه دادند، نامه نوشتند، یادداشت گذاشتند و به هر شکل محکوم کردند رفتاری که در سالروز درگذشت رهبر انقلاب اسلامی با نواده اش شد.

برائت می‌جویم از جاهلان مقدس مآب و عالمان متهتّک



 آیت الله بیات زنجانی از مراجع تقلید، در نامه‌ای خطاب به سیدحسن خمینی با تقبیح اعمال گروهی اندک در روز درگذشت امام به دلجویی از وی پرداخته است.

در نامه او می‌خوانیم: یادگار عزیز امام عزیز! اینجانب به سهم خود برائت می‌جویم از ناآگاهان بی‌جیره و مواجبی که غافلانه خود را در برابر امام و حاملان اندیشه‌های او قرار داده‌اند و برائت می‌جویم از هادیان این واقعه که حقیقتاً به رغم مدعیات وافرشان، از خط امام و اندیشه‌های اساسی جمهوری اسلامی دور افتاده‌اند. آن کس که راه امام را می‌شناسد به خوبی می‌داند که راه او، راه تعادل و توازن است و باید افراطیون را محکوم کرد و آنها را متذکّر شد. امام عزیز ما با تأسّی از امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب همانقدر از جاهلان مقدس مآب نگرانی داشت که از عالمان متهتّک بیمناک بود.



احزاب و گروه‌ها و سازمان‌ها نیز، هر یک به نوعی بی‌حرمتی نسبت به سید حسن خمینی را محکوم کردند.

روحانیت مستقل، مدافع حق و حامی مردم را تحمل نمی‌کنند


همچنین جبهه مشارکت ایران اسلامی، در نامه ای سرگشاده به مراجع تقلید و علما برجسته کشور نسبت به رفتارهای صورت گرفته در مراسم سالگرد درگذشت آیت‌الله خمینی و هتک حرمت خانواده و بیت وی اعتراض کرد.

در بخشی از این نامه که مشخصا 11نفر از مراجع تقلید را خطاب قرار داده، آمده است: اما اینک حیف و صد حیف که سی و یک سال پس از پیروزی این انقلاب و در بیست و یکمین سالگرد ارتحال بنیانگذار آن ، شاهد بروز بدعتهایی هستیم که نه تنها کیان انقلاب بلکه اساس آن یعنی اسلام عزیز و مکتب اهل بیت را نشانه رفته است.

در ادامه می خوانیم: حد اقل در یکسال گذشته همگان و از جمله حضرات آیات عظام و علمای اعلام شاهد هتک حرمت فراوان شان و آبروی مردم و سفک دمای مسلمانان بوده اند، اما آنچه در سالروز رحلت آیه الله العظمی امام خمینی (ره) توسط عده ای کاملا شناخته شده و سازمان یافته در قالب توهین به فرزند فاضل و با تقوای امام صورت گرفت نشانه جدی از اراده ای مخفی برای مرعوب ساختن و منکوب کردن بیوت مرجعیت و فقاهت که جز بر طریق حق ره نمی سپارند تلقی می شود. نظیر این حوادث در تاریخ صدر اسلام برای خانه نشین کردن اهل بیت مکرم پیامبر(ص) و انحراف در مسیر امامت به خوبی قابل رد یابی است .

به گمان ما این حادثه نه یک عصبیت سیاسی و نه یک خصومت جناحی و نه حتی رفابت بر سر قدرت است بلکه ریشه در دشمنی عمیق جریانی با روحانیت دارد که در چند سال اخیر با سوء استفاده از قدرت، به کرات نیت خود را آشکار کرده است و نشان داده است که وجود روحانیت مستقل، مدافع حق و حامی مردم را تحمل نمی‌کند.

دامنه خشونت‌خواهی و پرده‌دری در کشور رو به افزایش است

همچنین هتک حریم بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و خانواده‌ او، در بیانیه‌ای دیگر از سوی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم محکوم شد.

در بخشی از این بیانیه با اشاره به گسترده شدن دامنه "خشونت‌خواهی"، "فتنه‌انگیزی" و "پرده‌دری" در کشور آمده است: دیروز در حسینیه جماران چنان می‌شود، شب عاشورای حسینی سخنرانی فرزند معنوی امام و محبوب‌ترین رئیس جمهور ایران بر هم زده می‌شود و امروز در سالگرد وفات امام راحل و در کنار مضجع او سخنرانی فرزند گرامی ایشان، حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینی قطع شده و نیمه تمام گذاشته می‌شود.

سيد حسن خمينی تاوان همراهی خود با ملت ایران را می‌پردازد


در بیانیه‌ای دیگر، سازمان جوانان و دانشگاهيان حزب اعتماد ملی با اظهار تاسف از چنین رفتارهایی می‌آورد: متاسفانه شاهد بوديم مراسم باشکوه ارتحال حضرت امام (ره) در حالی برگزار شد که عده ای ساختارشکن، بارها و بارها به خود اجازه دادند که در سخنرانی نوه امام، حضرت حجت الاسلام و المسلمين سيدحسن خمينی، اخلال ايجاد کرده و در تلاشی مذبوحانه سعی در تخريب شخصيت سياسی ايشان کنند.

در این بیانیه با اشاره به این که سيد حسن خمينی تاوان همراهی خود را با ملت بزرگ ايران در فجايع تلخ سال گذشته اينگونه مظلومانه می پردازد، آمده است: وليکن به لطف خداوند، ملت بزرگ ايران امروز در سالگرد ارتحال امام‌شان، شاهد زدوده شدن نقاب عده ای قليل بود که چهره واقعی خود را در نقاب دفاع از انقلاب پنهان کرده بودند و البته در آن سيل عظيم و باشکوه شرکت کنندگان در مراسم بزرگداشت حضرت امام اقليتی بيش نبودند و بدين ترتيب چهره واقعی مخالفان امام به وضوح بر همگان مشخص شد.

عده‌ای کم شمار و پرشعار حرمت اماکن مذهبی را شکستند


در همین راستا، سخنگوی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی اقدام عده‌ای هدایت شده را "موذیانه" توصیف کرد.

محمدرضا بزمشاهی ادامه داد: آنچه امروز در مراسم سالروز عروج امام امت رخ داد، نشان از حضور عده‌اي كم شمار و پرشعار مي داد كه حتي ابتدایي ترين شئون اخلاقي و ديني را رعايت نکرده و با اعمالي نظير سوت زدن در مراسم عزاداري امام بزرگوار و نماز جمعه، ضمن شكستن شأن و حرمت اماكن مذهبي، مبادرت به توهين به نواده گرامي امام امت کردند.

قائم مقام این سازمان، سپس به حوادثی که سال گذشته پس از منتشر شدن فیلم پاره کردن عکس آیت‌الله خمینی رخ داد، اشاره کرد و گفت: آناني كه با مستمسك قرار دادن صحنه مشكوك و نامشخص پاره شدن تصوير امام خميني آن همه جنجال و غوغا به پا كرده و اشك‌هاي آنان مدام جاري بود، اكنون كه شاهد شكستن حرمت آرامگاه امام و بيت شريف ايشان هستند بايد مشخص كنند كه آيا آن موضع‌شان از روي احساسات ديني بوده يا براي رياكاري آن همه اظهار تأسف مي‌کردند.

نقش اساسی احمدی‌نژاد در هتک حرمت از بیت آیت‌الله خمینی


علی مطهری با ارسال یادداشتی، این حادثه را یک حادثه تلخ و مخالف آرمان‌های انقلاب اسلامی از جمله آزادی بیان توصیف کردو  افزود: این یک حادثه از پیش طراحی شده بود که شخص رئیس جمهور در آن نقش اساسی داشت و می‌توان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرد.

وی در ادامه آورد: احمدی‌نژاد مانند کودک یک خانواده شده که هرچه دیگران را اذیت می‌کند مورد تشویق قرار می‌گیرد.

مطهری با اشاره به این که درصدد دفاع از مواضع سید حسن خمینی نیست، پرسیده است: آیا اگر کسی به نحوه مدیریت بحران اخیر انتقاد داشت باید از صحنه انقلاب حذف شود و نباید حق اظهار ‌نظر داشته باشد؟ شاید سید حسن دیروز می‌خواست انتقاداتی به موسوی و کروبی وارد کند. پس ابتدا حرف او را گوش کنیم، اگر قبول نداشتیم اعتراض کنیم و شعار بدهیم، نه اینکه از چند روز قبل تصمیم بر این باشد که به او اجازه سخن گفتن ندهیم.

پيروان راستين امام ساكت نخواهند نشست


از سوی دیگر، علی شکوری‌راد با ارسال یادداشتی به رسانه‌ها حرکت عده‌ای که "به طور سازمان یافته در مقابل تریبون جای داده شده بودند"، را محکوم کرد و گفت :این گروه به حريم بيت امام تعرض كرده و در حالي كه هنوز بيست و یک سال از رحلت جانسوز آن امام بزرگوار كه با قيام خويش انقلاب اسلامي را پايه گذاري كرد نگذشته است، با نواده او رفتاري كردند كه در صدر اسلام پنجاه سال طول كشيد تا چنان كنند.

نماینده دور ششم مجلس در ادامه تاکید کرد: پيروان راستين امام ساكت نخواهند نشست تا نام و راه امام توسط كساني مصادره شود كه در زمان حيات امام راهي به سوي او نمي جستند و امام نيز هرگز آنان را محرم خود نمي‌دانست.

دادستان با این حرکت ضدانقلابی برخورد کند


مجید انصاری اما نه در بیانیه و نامه، که پس از سوال خبرنگار، در مورد وقایع روز 14 خرداد اظهار کرده است: آنچه دیروز در برخورد با مراسم سالگرد امام و شخص یادگار امام رخ داد، نمایش اوج جهالت و سقوط اخلاقی و یادآور منطق کفار جاهلی در برخورد با پیامبر اکرم بود که پیروزی خود را در ناشنوا کردن مردم در مقابل حقایق می‌دیدند، زیرا از بیان آنها هراس دارند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه نباید حادثه دیروز را ساده انگاشت، اظهار داشت: جریانات مشکوک متاسفانه در برخی مراکز نفوذ کرده‌اند و در مراسم سال گذشته نیز شخصیت‌های مورد احترام امام را مورد هتک حرمت قرار دادند. آنها می‌خواهند به دنیا القا کنند که دوران حرمت امام و بیت ایشان گذشته است. لذا این رفتار قطعا ضدانقلابی بوده است.

وی همچنین از مقامات و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی خواست تا جلوی این هتک حرمت‌ها که به اصول انقلاب نزدیک شده است، بایستند.

این رفتارها ریشه در مناظرات انتخاباتی سال گذشته دارد


محمدرضا تابش نیز با تاکید بر این که مساله هتک حرمت به سید حسن خمینی باید مورد پیگیری قرار گرفته و دست ‌اندرکاران امر نسبت به آن پاسخگو باشند، خواستار عذرخواهی مسئولان امر از این سوءرفتارها شد و تاکید کرد باید تمهیداتی اندیشیده شود تا در آینده شاهد تکرار این نوع مسائل نباشیم.

او ادامه داد: البته این نوع بداخلاقی‌های رفتاری ریشه در مسائل گذشته به ویژه مناظره‌های انتخاباتی و مسائل به وجود آمده پس از انتخابات دارد. در آن مقطع هتک حرمت‌هایی در مناظره‌های انتخاباتی نسبت به بزرگان و موثرین انقلاب رخ داد که متاسفانه واکنش‌های درخوری از سوی نهادهای مسئول به آن نشان داده نشد.

دبیرکل فراکسیون خط امام معتقد است: حتی اگر مسئولان موافق چنین اظهاراتی نبودند اما هیچ برخورد سلبی و بازدارنده‌ای هم نکردند. از این رو بیم آن می‌رود که دود این آتش دیر یا زود به چشم همه برود و در صورت تسری و تداوم آن، دیگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاکستان.

عاملان هتک حرمت باید دستگیر شوند


در واکنشی دیگر، خباز، سخنگوي كميسيون اقتصادي مجلس، از قوه قضاييه در خواست كرد كه هر چه سريع‌تر به وظيفه قانوني خود عمل كند و افرادي را كه به سید حسن خمینی در روز 14 خرداد اهانت كرده‌اند، هرچه سريع‌تر شناسايي و دستگير كند.

وی روز 14 خرداد ماه امسال را غم‌بارتر از سال‌گردهاي دیگر دانست و گفت: روز 14 خرداد يكي از غم‌بارترين روزهاي سال است. چرا كه مردم ايران مقتداي خود را از دست داده‌اند و به همين جهت بسيار اندوهگين هستند. اما امسال غم و اندوه مضاعف شد و مضاعف شدن آن زماني بود كه عده‌اي اندك اجازه سخنراني به يادگار امام ندادند و اين اتفاق غم‌بار در كنار قبر ملكوتي امام و آن هم در حضور مسئولان عالي‌رتبه كشور و در پيشگاه امت حزب‌الله كه زير سايه هدايت روح‌الله به عزت رسيده بودند، رخ داد.
فاطمه شجاعی

ادامه مطلب

بخاطر فضاحت دوستان ارزشی ؛ صدای علی مطهری هم درآمد

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با انتشار پیامی، ممانعت از سخنرانی سید حسن خمینی را "حادثه‌ای تلخ" عنوان و تاکید کرد که محمود احمد‌ی‌نژاد در این حادثه از پیش طراحی شده نقش اساسی داشت.
به گزارش تابناک، علی مطهری با ارسال یادداشتی، نسبت به ممانعت از سخنرانی سید حسن خمینی، واکنش نشان داد و گفت: "حادثه ممانعت از سخنرانی حجت الاسلام سید حسن خمینی در مجلس سالگرد رحلت امام خمینی یک حادثه تلخ و مخالف آرمان‌های انقلاب اسلامی از جمله آزادی بیان بود و البته یک حادثه از پیش طراحی شده بود که شخص رئیس جمهور در آن نقش اساسی داشت و می‌توان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرد."
وی در ادامه آورده است: "اگر قوه قضاییه عوامل فتنه انتخاباتی 88، یعنی آقایان موسوی، کروبی و احمدی‌نژاد را به طور همزمان محاکمه و مجازات هر یک را به نسبت جرم آنها اعلام می‌‌کرد، در 14 خرداد 89 این اتفاق نمی‌افتاد. احمدی‌نژاد مانند کودک یک خانواده شده است که هرچه دیگران را اذیت می‌کند مورد تشویق قرار می‌گیرد."
مطهری با اشاره به این که درصدد دفاع از مواضع سید حسن خمینی نیست، ادامه داد: "اما آیا اگر کسی به نحوه مدیریت بحران اخیر انتقاد داشت باید از صحنه انقلاب حذف شود و نباید حق اظهار‌نظر داشته باشد؟ شاید سید حسن دیروز می‌خواست انتقاداتی به موسوی و کروبی وارد کند. پس ابتدا حرف او را گوش کنیم، اگر قبول نداشتیم اعتراض کنیم و شعار بدهیم، نه اینکه از چند روز قبل تصمیم بر این باشد که به او اجازه سخن گفتن ندهیم.
مطهری در پایان می‌نویسد: "آقایانی که اصرار بر شبیه‌سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می‌دانند که آنها و دار‌و دسته‌شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی‌دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟ در روزی که باید از وحدت سخن رانده می‌شد، پروژه تفرقه اجرا شد و این به صلاح کشور نبود."


ادامه مطلب

عروس امام: اگر سیّد احمد زنده بود همان حرف‌های سیّد حسن را می‌زد

هنوز جذبه امام خمینی در برق چشمان فاطمه طباطبایی دیده می‌شود وقتی با او از امام حرف می‌زنند و باید هم چنین باشد هنگامی‌كه درمی‌یابیم بسیاری از اشعار امام خمینی به گونه‌ای سروده شده كه اگر حرف اول ابیات آن را كنار هم بگذاریم این عبارات به دست می‌آید: فاطمه، فاطی و...
فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی و همسر سیداحمد خمینی معرف چهره‌ای از امام خمینی است كه معمولا كمتر از آن سخن به میان آمده است. اگر سیدمصطفی خمینی فقاهت را از پدر به ارث برده بود و سیداحمد خمینی سیاست را، این دیگر عضو خانواده خمینی، عرفان امام را از او به ارث برده است.

فاطمه طباطبایی كه دانش‌آموخته عرفان اسلامی است انجمنی علمی در همین زمینه تاسیس كرده و مدیریت گروه عرفان اسلامی را در پژوهشكده امام خمینی بر عهده دارد و این رشته از معارف اسلامی را تدریس می‌كند عروس امام كمتر حاضر به گفت‌وگو می‌شود. ولی ما توانستیم به مناسبت سیزدهمین سال‌گرد درگذشت سید احمد خمینی با او به گفت‌و‌گو بنشینیم عشق جاودان فاطمه طباطبایی به سید احمد خمینی به حدی است كه وقتی می‌خواهیم لوكیشن عكس را جابه‌جا كنیم پیشنهاد می‌كند در جایی عكس بگیریم كه آخرین سخنرانی‌‌های سیداحمد خمینی در آنجا انجام گرفت؛ در حسینیه جماران نزدیك آن صندلی ساده امام. به جای‌جای حسینیه با حسرت نگاه می‌كند. می‌گوید آن گوشه سیداحمد درس تفسیر و قرآن داشت. آنجا اصول می‌گفت، اینجا سخنرانی سیاسی می‌كرد و....

گفت‌وگو با فاطمه طباطبایی ادای احترامی است به مرحوم سیداحمد خمینی كه در سیزده سال گذشته كمتر رسانه‌ای (اعم از دولتی و غیردولتی) به آن مرحوم پرداخته است. شهروند امروز در اولین شماره سال آینده خود نیز مطالبی در این‌باره منتشر خواهد كرد.
ادامه مطلب

عکس/ برخورد فيزيكي ميان مسئولين برگزار كننده مراسم رحلت امام

یارب مباد آنکه گدا معتبر شود!

واكنش مردم به سخنان سيدحسن خميني و ناتمام ماندن سخنراني وي منجر به برخي تنش‌هاي لفظي و فيزيكي ميان مسئولين برگزار كننده مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام شده است.
به گزارش خبرنگار سياسي جهان پس از واكنش مردم به سخنان سيد حسن خميني و ناتمام ماندن سخنراني نوه امام(ره) ، ميان مسئولين برنامه درگيري لفظي شديدي شكل گرفت.
شنيده شده است سيدحسن پس از پايان نمازجمعه، با نجار وزير كشور و نماينده دولت در ستاد برگزار كننده مراسم رحلت امام، مواجه و در همين ديدار سخنان تندي بين طرفين رد و بدل مي شود.
در همين راستا گفته شده، سيدحسن خميني تذكرات تندي در خصوص نحوه مديريت مراسم به نجار مي دهد.اين تذكرات سيدحسن باعث مي‌شود برخي از نزديكان وي كه در آنجا حضور داشتند رفتار تندتري نشان دهند.
شنيده شده است انصاري با وزير كشور برخورد تنش‌زا پيدا مي كند.
گزارش منابع متعدد جهان حاكي از آن است كه در اين بگومگو، برخورد فيزيكي هم صورت گرفته است.
ادامه مطلب

بیانیه میرحسین موسوی درباره اعتراض به سیدحسن خمینی



بسمه تعالی

چند سال پیش مرحوم حضرت آیت‌الله توسلی یار نزدیک امام راحل جان خود را بر سر مقابله با طرحی گذاشت که هدف آن حذف جناب حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی از صحنه سیاسی و امام‌زدایی در سطح ملی بود. وفات تاثربرانگیز و تکان‌دهنده ایشان گرچه مکثی در این طرح ایجاد کرد ولی آن را متوقف نساخت.

امسال مراسم بزرگداشت سالگرد رحلت امام در روز چهاردهم خرداد ماه فقط به یک روز خلاصه شد و همه برنامه‌های دیگر مردمی و رسمی از جمله برنامه شب‌های ۱۴ و ۱۵ خرداد حذف شد و در همین مراسم مختصر قابل انتظار بود که به بیان چند خصوصیت اخلاقی امام بسنده شود و از احترام ایشان به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می‌نشاند، سخنی به میان نیاید و باز طبیعی بود که از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خودرایی در آینده انقلاب غفلت شود و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم‌السلام عده‌ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شوند و عده‌ای نیز که مخالف تخلف، دروغ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست‌های من‌درآوردی بودند در مقابل قرار داده شوند.

داوری در باره این شیوه قیاس و مواجهه با تاریخ با مورخان فرهیخته و سیاستمداران آگاه و اصولیان فاضل است و تنها به این نکته بسنده می‌کنم که کشتار و حبس‌های اخیر ناشی از چنین برداشت‌هایی از تاریخ و فقه واصول است و باید دید که نظر مراجع بزرگ از چنین استنباط‌هایی با توجه به مصداق‌های عملی و نتایج آن چیست؟

مراسم امسال به دلیل جنایت‌های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت‌ترین شعارهای ضدصهیونیستی بود ولی طرفه آن‌که در میان این شعارهای تند هیچ اشاره‌ای به مصاحبه یکی از روسای جمهور عرب دوست ایران که اخیرا گفته است دولت ایران با مذاکره آن‌ها با اسرائیل موافق است، نشد و باز هم غیرطبیعی نبود که نصیحت حضرت امام (ره) در ماجرای مک‌فارلین به مسئولین کشور فراموش شود که فرموده بودند «کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید».

آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست‌های غلط‌انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می‌توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت‌طلبان تلقی شوند: آزادی‌خواهان و عدالت‌جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه‌های مشکوکی که با سیاست‌های خود، کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک‌نشین کرده‌اند و علی‌رغم حمله‌ها و لفاظی‌های خود علیه شرق و غرب، همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده‌اند.

عربده‌جویی و هتاکی عده‌ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی‌توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد. چه کسی است که نداند همیشه عده‌ای به صورت سازمان‌یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون‌ها به صف می‌شوند. در مراسم چهاردهم خرداد نیز به همین شکل عمل شد و در مقابل دوربین‌ها و چشم‌های حیرت‌زده گروهی اندک هتاکی‌های همیشگی را این بار علیه نواده گرامی امام به اوج رساندند. لابد به این دلیل که ایشان نخواسته‌اند هیچ‌وقت مردم را تنها بگذارند.

غافل از آن‌که این‌گونه اعمال مهندسی شده بیش از پیش به اهمیت حراست و صیانت از یادگاران حضرت امام دامن خواهد زد.

حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی یکی از ستارگان پرفروغ حوزه‌های علمیه و فضای ملی ماست و برنامه‌ریزی برای خاموشی این فروغ جز خسارت برای طراحان آن نتیجه‌ای نخواهد داشت.

میرحسین موسوی
ادامه مطلب

Thursday, June 03, 2010

استفاده از پیشوند "امام" برای نام آیت‌الله مصباح‌یزدی در یک سایت

 پایگاه خبری انصار نیوز نزدیک به گروه موسوم به شورای هماهنگی حزب الله در یکی از مطالب جدیدش از آیت الله مصباح یزدی با عنوان "امام مصباح یزدی" یاد کرده است.
 این پایگاه خبری  در توجیه این رفتار خود نوشته است: "لقب «امام» برای استاد مصباح در حالی بکار رفته که برای صاحنظرانی چون فخر رازی و محمد غزالی نیز بکار می‌رفته است. این هم برای بهانه‌گیران!"
 پایگاه خبری انصار نیوز در بخش دیگری از مطلبش نوشته است: "در قرآن آمده است: «یوم ندعو کل اناس بامامهم». هر کسی با امامش وارد محشر می‌شود. شناخت «امام» هم خیلی مهم است. پیامبر می‌فرماید: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»؛ هر کس بمیرد و «امام زمان»ش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است..."
 این پایگاه خبری در ادامه نوشته است: "استاد مصباح می‌گوید: «در دوران انقلاب اسلامی نیز منافقانی وجود دارند و برای اینکه مردم آنها را بپذیرند و منزوی نشوند، دم از اسلام و امام خمینی(ره) می‌زنند». «انصارنیوز» هم در قبال امام خود ممکن است به چنین آفتی دچار شود. «وما ابریء نفسی»."
 این اولین بار است که یک پایگاه خبری مدعی اصولگرایی برای آیت الله مصباح یزدی از لفظ "امام" استفاده می کند و این امر تعجب بسیاری از ناظران سیاسی را برانگیخته است.


ادامه مطلب

Tuesday, May 25, 2010

مدیریت اقتصادی؛ به سبک احمدی‌نژاد

در همین ابتدای نوشتارم و پیش از خواندن این پست از شما خواهش می‌کنیم به نکات زیر توجه کنید:
1- نوشتار ذیل یک نوشتار تخصصی  در حوزه اقتصادی نیست، و تحلیل‌های موجود در آن را نباید از نظر یک آکادمسین تعبیر کنید، این مطلب برپایه درک شخصی من و با یکسری داده‌های ژورنالیستی نوشته شد. چراکه نگارنده تخصصی آکادمیک در حوزه اقتصاد ندارد. اما هنگامی که این متن را برای چند اقتصاد خوانده قرائت کردم آنها متن را (هرچند که تخصصی نبود) تائید کردند. بنابراین شما این نوشتار را یک مطلب ژورنالیستی و غیر تخصصی تعبیر کنید.
2- از تمام حامیان چشم و گوش کر ِ دولت نهم و دولت بعد از نهم می‌خواهد خودشان را خسته نکنند و این مطلب را نخوانند. چرا که دیدگاهشان قبل و بعد از خواندن متن یکی‌ست : تو اشتباه می‌کنی!
3- از حامیان «منطقی» دولت خواهش می‌کنم پس از قرائت این نوشتار کوتاه اگر من اشتباه می‌کنم، به من بگویند
4- قسمتهایی که نقطه‌چین گذاشته‌ام به دلیل یک بیماری‌ست (خودسانسوری)


 در قائله انتخابات 88 نیز وقتی موسوی منش اقتصادی احمدی‌نژاد را «گداپرورانه» تعبیر کرد بسیاری بر او خرده گرفتند و این سخن وی را حمل بر غرض‌ورزی و سیاسی‌کاری دانستند. و چندان بدان وقعی ننهادند. این درحالی بود که پیش‌تر از آن و در دوران گرانی قیمت نفت و درهنگامهء خوش‌خوشان دولتی که رئیس آن مدعی شد قیمت نفت دیگر هیچگاه پائین‌تر از این نخواهد آمد، عده‌ای از اساتید اقتصادی و نخبه‌گان دانشگاهی در نامه‌ای سرگشاده به «پمپاژ بی‌رویه پول توسط دولت در اجتماع» هشدار دادند و جامعه و حاکمیت را از اشتباهی که در حال رخدادن بود آگاه کردند. اما دولت و حاکمیت که مزه درآمد نفتی بالای دویست میلیارد دلار زیر زبانشان رفته‌بود گوش خود را به این حرفها بدهکار نکرده و به توزیع بی‌منطق ثروت ملی در سطح جامعه و دستگاههای دولتی همت گماردند، نتیجهء این اشتباه بزرگ آن شد که تورم 11 درصدی کشور (در زمان تحویل گرفتن دولت از خاتمی توسط احمدی‌نژاد) در نیمه سال 84 تبدیل به تورم 22درصدی (یعنی دقیقاً دوبرابر) در پایان کار دولت نهم در سال 88 شد.
و این نتیجه‌ء نادیده گرفتن‌ حرف‌های متخصصان بود. کما اینکه متخصصین اقتصادی درون دولت نیز این اشتباه‌ها را به شخص احمدی‌نژاد گوشزد می‌کردند اما نتیجه آن تغییرات پی در پی وزرا و مدیران اقتصادی و بانک‌های سیاست گذار بود.

البته ناگفته نماند که بخشی از این مشکل هم مثل بسیاری دیگر از مشکلات ما به جهالت مردم هم برمی‌گردد. مردمی که فرق «افزایش درآمد» را با «افزایش قدرت خرید» نمی‌دانند و اغلب این‌دو را یکی تعبیر می‌کنند. مردم ما هنوز نمی‌دانند افزایش حقوق‌های موقتی (در موعد انتخابات) و وام هایی با مبالغ ناچیز نه تنها دردی از ما دوا نمی‌کند و تاثیری در رفع مشکلاتی چون بیکاری ندارد بلکه باعث افزایش تورم نیز می‌گردد. این‌ها همان شاخص‌هائیست که مردم ما را از انتخاباتشان سرخورده می‌کند.
نتیجه این نادانی آن می‌شود که اکثر مردم ما تعبیر دولت از مفاهیمی چون «شاغل» ، «بیکار» و «تورم» و ... را درک نمی‌کنند. و نمی‌دانند از دیدگاه دولتی که مدعی کاهش بیکاری و افزایش شاغلین  در سال 88  بوده «شاغل به کسی گفته می‌شود که تنها 2 ساعت در هفته! سرکار می‌رود!».

گیریم که آقای موسوی از روی غرض‌ورزی و سیاسی کاری چنین حرفی زد اما وقتی که «رئیس اصولگرای مجلس هشتم» و یا آیات اعظامی چون امینی ، مکارم شیرازی و جوادی آملی به سیاست «کمیته امدادی» دولت خرده می‌گیرند، نباید با بی تفاوتی از کنار آن رد شد.

بنابراین از دولتی ادعادی «عدالت محوری» و «عدالت گستری» را با خود یدک می‌کشد انتظار نداریم در میان ده‌ها و بلکه صدها موسسه اقتصادی‌ اجتماعی و فرهنگی و ورزشی تنها موسساتی که متعلق به امثال پروفسور مولانا (3370000000 ریال) یا سلیمی نمین یا روح‌الله حسینیان، علی انصاری و سایرحامیانش درآن هستند بودجه‌های چندصدمیلیونی و چندمیلیاردی بدهد، آنهم در شرایطی که بخش خصوصی کشور روز به روز نحیف‌تر شده و صنعت کشور به دلایل اشتباهات در عملکرد دولت روبه زوال می‌رود.

اگر دولت مدعی اعتماد به مردم و بخش خصوصی است نباید فرآیند خصوصی سازی را [اگر نه متوقف که] کُند نماید و ارجحیت را در مناقصه‌ها و مزایده‌ها و ساخت و سازها به شرکتهای خودی و وابسته به .... بدهد. هنگامی طبق اصل 44 قانون اساسی صحبت از توسعه بخش خصوصی به میان می‌آید تاسیس بانک توسط وزارت خانه‌ها یا سازمان‌های دولتی روی چه حسابی انجام می‌شود.
طبق گفته تحلیلگران و اساتید علم اقتصاد اگر قرار باشد منایع اقتصادی براساس گرایشات، انگیزه‌های سیاسی تخصیص یابد و سیاست‌مداران بخواهند با تخصیص منابع دولتی (بیت‌المال) بن‌مایه‌های سیاسی خود را تقویت نمایند، موجب گسترش فساد، افزایش تبعیض طبقاتی می‌شود و دولتی که خود مدعی مبارزه با اشرافی‌گری ست بیش از هر زمان دیگری مبتلابه این «ننگ» می‌گردد.
قطعاً دولتمردان و خاصه مدیران کلان اقتصادی به خوبی می‌دانند که در هنگامه‌ای که درآمد ناشی از فروش نفت و گاز (در داخل و خارج) به حدود 150میلیارد دلار می‌رسد، در صورت فقدان این منبع درآمدی ما می‌بایست سالی 600 میلیارد دلار در تولید و تجارت کالا نصیب مان می‌شد تا 10 درصد سود خالص به دست آید و یک‌چهارم آن (یعنی همان 150 میلیارد) در قالب مالیات به دولت برسد. بنابراین حالا که یک چنین منبع خدادای و عظیمی از درآمد در اختیار دولت قرار دارد بنا نمی‌شود که دولتیان بدون پاسخگویی این منابع را در راستای منافع خودشان خرج کنند و دولت را فربه‌ترنمایند.
اساساً فرق ما کشورهای اروپایی در همین مسأله است چراکه دولتمردان اروپایی از آنجا که برای تامین درآمدشان وابسته و محتاج به مالیات مردم هستند می‌بایست ایجاباً به مردم پاسخگو باشند و در مخارج دولت حداکثر صرفه‌جویی را لحاظ نمایند. اما حال که کشور ما از منابع عظیم انرژی بهره می‌برد دلیل نمی‌شود که دولت وابستگی خود را به این منابع بیشتر کند و به واسطه این درآمد خدادای هزینه‌های دولت را افزایش دهد تاحدی که صدای صدای نمایندگان «اصولگرای» مجلس (در کمسیون برنامه و بودجه) هم بلند بشود. چه‌اینکه می‌دانیم برگذاری مناقصات دولتی صرفاً به همین منظور صورت می‌پذیرد و هنگامی که این مناقصات به صورت فرمایشی درآید و شرکت‌های «خودی» ملزم به ارائه خدمات با کمترین کیفیت و بیتشرین هزینه بشوند، هزینه اداره کل کشور افزایش می‌یابد. این درحالی‌ست که شرکت‌های صنعتی و خدماتی بخش خصورص به دلیل نداشتن زمینه و بازار کار قادر به تأمین مخارج خود نیستند و یکی پس از دیگری ورشکسته شده و یا فعالیت‌های خود را به حالت تعلیق در‌می‌آورند. آیا این ظلم به مردم و بخش خصوصی نیست؟
و این بغیر از افراط دولت در امر وارادت کالاها و خدماتی‌ست که بخش خصوصی (خاصه در حوزه صنعت و کشاورزی) به راحتی قادر به تامین و تولید آنها می باشد.
هنگامی که به تمام مسائل فوق ترس از تصویب قطعنامه اخیر (که پیش‌نویس آن بعد از توافق تهران توسط آمریکا نوشته شد) و ابهام در نحوه و زمان اجرای طرح تحول اقتصادی و «هدفمند کردن یارانه‌ها» را نیز اضافه کنیم، هیچ جایی برای آرامش و اطمینان و امید به آینده باقی نمی‌ماند.
برای نگارنده ذکر این مصائب به هیچ‌عنوان سیاسی نیست. و تنها هدفم بیان اشتباهات است. فرقی نمی‌کند که این اشتباهات در زمان دولت معروف به سازندگی (هاشمی رفسنجانی) و توسط موسساتی چون «موالموحدین» به وقوع بپیوندند و چه در زمان دولت فعلی و توسط موسساتی چون ....


ادامه مطلب

Sunday, May 23, 2010

فراخوان مسابقه داستان كوتاه قلم مفرغي

فراخوان مسابقه اینترنتی داستان کوتاه قلم مفرغی
*موضوع: آزاد
*تمامی فارسی نویسان می توانند در این مسابقه شرکت کنند(کسانی که به زبان
 فارسی داستان می نویسند).
*محدودیت سنی برای شرکت کنندگان وجود ندارد.
*هر نویسنده می تواند با حداکثر ۲ داستان در مسابقه شرکت کند.
*داستان ها باید در محیط word2003  به یکی از دو ایمیل زیر ارسال شود.
                                              ghalamefraghi@yahoo.com
                                               ghalamefraghi@gmail.com
*ارسال نام و نام خانوادگی و شماره تماس نویسنده همراه  آثار الزامیست.
*۲۰ اثر برگزیده به عنوان داستان های سال در قالب یک مجموعه داستان چاپ خواهد شد.                  
*دیپلم افتخار،تندیس جشنواره و جوایز ویژه ای به آثار برتر اهدا خواهد شد.                                                                                                                                   
مهلت ارسال آثار ۱۵/۰۳/۸۹ 
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده