Friday, June 29, 2007

دانلود آهنگ های کورن- Korn

ادامه مطلب

بيوگرافي ودانلود آهنگهاي جيمي هندريكس - Jimi Hendrix


جيمی هندريـــکس جيمز مارشال هندريکس روز ۲۷ نوامبـــر سال ۱۹۴۲ در سياتل بـــه دنيا آمد. هندريکس را تواناترين گيتاريست در سبک راک ميدانند و بدون ترديد يکی از مؤثرترين چهره ها در نوازندگی گيتـــار الکتريک .
او هيچگاه استادی نداشت و باوجود اينکه چپ دست بود ؛ از گيتار راست دستها استفاده ميکرد.و چندی پيش بعنوان برجسته ترين و تاثير گذارترين گيتاريست در جهان شناخته شد
او به موسيقی بلوز عشق ميورزيد و از بزرگانی مانند : بی بی کينگ مادی واترز و رابرت جانسون بسيار تأثير گرفت.به دليل اينکه نميتوانست موسيقی را از روی نت بخواند ؛ بهتر از هر کسی موسيقی را به صورت سماعی يا گوشی ميشناخت.
در تابستان ۱۹۵۸ پدرش آل برايش يک گيتار آکوستيک دست دوم به قيمت ۵ دلار خريد .او پس از چند ماه تمرين ؛ در همان سال به اولين گروهش ملحق شد که اين همکاری ۳ ماه ادامه يافت. سال بعد ؛ پدر با ديدن پيشرفت شگفت انگيز او ؛ برايش يک گيتار برقی تهيه کرد.
جيمی در همان سال به ارتش پيوست و در آنجا با بيلی کاکس آشنا شد.او نوازندۀ گيتار باس بود که جيمی بسياری از پله های ترقی را به همراهش طی کرد. جيمی در ۱۹۶۲ از ارتش اخراج شد و پس از آن نوازندگی برای گروهها و هنرمندان مختلفی را آغاز کرد.مانند : تينا ترنر ؛ سام کوک و برادران آيسلی.
اما او يک ساختار شکن بود و نميتوانست با نظم حاکم بر اين گروهها کنار بيايد.بنابراين خود گروهی به نام : Blues Slamos در سال ۱۹۶۵ در نيويورک تشکيل داد و در آن به نوازندگی گيتار ليد پرداخت.

او خود را در آن زمان جيمی جيمز ناميد. هندريکس در سال ۱۹۶۶ با چاس چلندر آشنا شد.چلندر پس از آنکه اجراهای تحسين برانگيز جيمی جيمز و گروهش را ديد از او دعوت کرد که به لندن برود و با حمايت او گروهی جديد تشکيل دهد همه کارها طبق روال پيش ميرفت.
چلندر ابتدا نام هندريکس جوان را از جيمی جيمز به جيمی تغيير داد.در لندن جيمی به همراه ميچ ميچل نوازندۀ درامز و نويل ردينگ نوازندۀ گيتار بيس ؛ در زمان کمی معروف شدند. هندريکس در انگليس آهنگ Hey Joe را ساخت و اجرا کرد که به مدت ده هفته در صدر بهترين آهنگها در انگليس بود.
او در سال ۱۹۶۷ آلبوم Are you Experieced را منتشر کرد که يکی از محبوبترين آلبومهای راک در تمام زمانها شناخته شده است. او در اين آلبوم از تکنيکهای جديد در تکنوازيهايش استفاده کرد. در طول کنسرت هايش نيز او با اعمالی نظير : نواختن گيتار در حالی که آنرا به پشتش برده بود يا ميان پاهايش بود و يا وقتی گيتارش کاملا روی زمين بود ؛ مهارت نوازندگيش را به رخ ميکشيد.
به خاطر محبوبيت زيادش بسياری از سياهپوستهای متعصب ؛ او را خائن ميدانستند و اعتقاد داشتند که او برای افزودن بر شمار طرفداران سفيدپوستش دست به هر کاری ميزند. جيمی در ماه ژوئن ۱۹۶۷ به آمريکا بازگشت و در جشنوارۀ مونتمری شرکت کرد.او در آنجا به نواختن گيتار با دندانهايش پرداخت و سپس سازش را برروی صحنه آتش زد.در ماه دسامبر ۱۹۶۷ آلبوم محبوب Bold As Love را منتشر کرد.

هندريکس در سال ۱۹۶۸ يک تور تاريخی و فشرده در سرتاسر آمريکا داشت که شامل ۵۴ کنسرت در ۴۷ روز ميشد که باعث شد در سراسر ايالات متحده کاملا شناخته شود. وقتی از تــــور برگشت ؛ اقدام به خريد و تجهيز يک استوديو در نيويورک کرد ؛ که برای کارهای خاصش < افکتها و تکنيکهای نوازندگی او > مناسب باشد او اين استوديو را الکتريک ليدی ناميد.
جيمی هندريکس بزرگ آخرين آلبومش را با نام Electeric Lady Land در سال ۱۹۶۸ منتشر کرد.از کارهای جالب او در اين آلبوم همکاری دوباره با بيلی کاکس و استفاده از پدال واه بود که در آن زمان تازه ابداع شده بود.اين آلبوم را تأثيرگذارترين آلبوم او ميدانند. سال ۱۹۶۹ سال افول جيمی بود.او با مشکلاتی ؛ هم در زندگی کاری و هم در زندگی شخصی روبرو شد.
جيمی را در آن سال به خاطر همراه داشتن هروئين دستگير کردند.در همين سال ؛ تهيه کننده اش ؛ چاس چلندر او را رها کرد. او در ماه ژوئن گروه سه نفره ئی با نام Gypsiz تشکيل داد ؛ که در آن جيمی گيتار برقی ؛ بيلی کاکس گيتار بيس و بادی ميلر درامز مينواختند.اين گروه در ابتدای سال ۱۹۷۰ برنامه های بسياری اجرا کردند که بعد از مرگ هندريکس در ميانۀ سال در آلبومی به نام Machin Gun منتشر شد.
در همين سال جيمی درامر قديمی اش ميچ ميچل را در گروه پذيرفت که در مدت کمی چندين قطعه ضبط کردند.اين قطعات سالها پس از مرگ هندريکس در آلبومی به نام : First Rays of the new Rising sun منتشر شد. او آخرين روزهای زندگيش را بخاطر شرکت در يک فستيوال موسيقی در لندن گذراند.... اما صبح روز ۱۸ سپتامبر ۱۹۷۰ ؛ هرچه او را صدا زدند از خواب بيدار نشد....
علل مختلفی برای مرگ هندريکس ذکر شده .بعضی مرگش را در اثر مصرف بيش از حد مواد مخدر ميدانند ؛ عده ای خودکشی را دليل مرگ او ميدانند و .... بعد از مرگ او دو آلبوم ديگر از کارهايش به بازار آمد : Cry Of Love و Rine Bow Bridge .
در هر حال شيوۀ نوازندگی جيمی هندريکس تأثير زيادی بر موسيقی راک ؛ بلوز ؛ ريتم اند بلوز و جز گذاشت.عده ای او را بزرگترين نوازندۀ قرن ميدانند ؛ بسياری از نوازندگان از تکنيکهای او تقليد کرده و ميکنند و افرادی مانند : اينگوی مالمستين .جو ساتريانی ؛ ستيو وی و جف بک کاملا تحت تأثير او در نوازندگی هستند....



اينم آهنگ ها (قابل دانلود):



ادامه مطلب

Sunday, June 24, 2007

گفتمان اصلاحات - قسمت دوم

در بخش اول گفتمان اصلاحات در قزوین به ارائه توضیحی اجمالی از فرایند ترویج اصلاح طلبی در دوران معاصر همزمان با ظهور مدرنیته پرداختیم و سپس آیتم هایی را که مانع ثمر بخشی گفتمان اصلاحات در قزوین میگردند را بیان کردیم. این خصائص به عنوان محکم ترین سد در راه تحقق تعمیم فرهنگ اصلاح طلبی در قزوین است. و لذا در این بخش نیز به دلیل اهمیت و تاثیر گذاری این خصلت ها به آنها دقیق تر نگاه میکنیم تا بتوانیم علت بروز این خصلت ها و راه حل رفع آن را پیدا کرد. خصلت هایی که بخش اول بطور کلی و مختصر تبیین گردید خصلت هایی درجه اول بودند که مربوط به لایه های بیرونی جامعه هستند و محل نمایان شدن آنها در فعالیت های اجتماعی ست. که برخی از این خصلت ها بومی و محل ( Locality) و برخی دیگر عمومی General بودند. لذا برای اخذ نتیجه ء کارساز می بایست به تفکیک خصائص بومی و محلی پرداخت. و آنها را جداگانه مطرح کرد. چراکه هر کدام از این خصائص locality و General ریشه های متفاوتی دارند و در راه بررسی آنها به دو راهی خواهیم. چرا که هریک از این خصائص متاثر از پدیده هایی است که لحاظ کردن آنها در ریشه یابی خصائص بومی بسیار کار ساز واقع میشود. به بیان دیگر منظور نگارنده از چنین بیانی این است که در این فرآیند تحلیل می بایست جغرافیای مکانی و زمانی بحث را در نظر گرفت تا بتوان به اِشرافی معقول و اصولی از دیروز – امروز – فردای فکری- فرهنگی قزوین دست یافت. اِشرافی که باعث استنتاج موثر در گفتمان اصلاح طلبی قزوینیان گردد. لذا بر اساس چنین ابتنایی ما «عرصه عمومی» {از نوع ها بر مارسی} را بررسی خواهیم کرد. عرصه ای بیشتر تاثیر و کارساز ترین تاثیرات را در گفتمان اصلاح طلبی دارا ست. ولیکن در دوران پسا انقلاب بسیاری از روشنفکران قزوینی این عرصه را شایسته آن نمیدانند که به اندیشیدن و یا قلم فرسایی کنند. به همین خاطر «عرصه عمومی» اغلب نادیده گرفته میشود. و البته بخشی از این ضعف مربوط به ایجاد شکاف بین روشنفکران و مردم است که در فرصت مقتضی مطرح و بررسی خواهد شد. قزوین ِ دیروز {بر خلاف قزوین ِ امروز} شهری فرهنگی بوده است که در حوزه های گوناگون فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی حرفای زیادی برای گفتم داشته است. بر کسی پوشیده نیست که فعالیت ِ قزوین در این عرصه ها به واسطه وجود فرهیختگانی نظیر میرعماد قزوینی، عارف قزوینی، قمرالملوک وزیری و علامه دهخدا و ... می باشد. اما متاسفانه با وجود چنین بزرگانی در قزوین احترام و ارج نهادن ما به ایشان در حد نامگذاری چند فلکه و ساختمان و مدرسه بوده و نه بیشتر! و هر قدر که مردمان دیگر شهرها {خصوصا پایتخت نشینان} از این بزرگان بهره جسته اند ما که در زادگاه شان زیست میکنیم از علم و هنر این عزیزان برای بهره وری در عرصه عمومی غافل مانده ایم. از سوی دیگر وجود چند امامزاده در داخل و اطراف قزوین و نیز حوزه علمیه آن حکایت از قطبیّت قزوین در حوزه مذهب نیز داشته و دارد. به دلیل همین ویژگی ها قزوین دیروز شهری برجسته در عرصه فرهنگ و اجتماع و سیاست بوده است. اما متاسفانه یا خوشبختانه با ورود صنعت غرب به داخل کشور روز به روز از اهمیت و تاثیر گذاری فرهنگی قزوین کاسته شد. چراکه قزوین به دلیل نزدیکی به پایتخت علاوه بر اینکه در خارج از محدوده 150 کیلومتری آن است و نیز دارای مسیر ها ارتباطی متعددی به سایر نقاط از طریق جاده و خط راه آهن بوده است این شهر را مستعد تبدیل شدن به قطب صنعتی نمود. چنین تغیَّری باعث کمرنگ {یا بهتر است بگوییم محو شدن} تاثیرات و ثمرات فرهنگی ِ قزوین گردید و لیکن در عرصه مذهب به دلیل وقوع انقلاب اسلامی این عرصه حداقل در حوزه بومی دوام آورد به نحوی که هنوز هم قزوین را به عنوان شهری با مردمان متعصب و مذهبی می شناسند. پس از بیان این مختصر به بیان موضوع اصلی این نوشتار میپردازیم. طی یک دهه اخیر با روی کار آمدن دولت اصلاح طلبان و اعمال سیاست توسعه گرایی خصوصا در عرصه فرهنگی که منجر به توسعه و تاسیس دانشگاههای زیاد و نیز برخی مدلولات اقتصادی باعث به وجود آمدن جریانی در تقابل با مذهب{سنت} گرایی قزوینیان به وجود آمد. عواملی نظیر افزایش جمعیت شهر نشین و تحصیل کرده و رسید به رفاه نسبی اقتصادی – بر اثر گران شدن قیمت زمینها و توسعه صنعتی و تجاری و...- بر این جریان تاثیر گذاشت. این جریان نسبتا نوپا که در بین اقشار متوسط و مرفه جامعه و خصوصا جوانان شیوع پیدا کرده است باعث به وجود آمدن رویکردی تجدد گرایانه مبتنی بر مصرف گرایی شده و به نوعی خورده بورژوازی شهر نشینی را در به وجود آورد که در تقابل به فئودالیسم {روستایی} و سنت گرایی {مذهبی} قرار گرفته است. به راه افتادن چنین جریانی با انتقادات شدید بنیاد گرایان مذهبی مواجه شد و ایشان اصلاح طلبان را به عنوان بانی اصلی ظهور این پدیده مقصر دانستند. از سوی دیگر اصلاح طلبان فقط به فکر دادن پاسخی به بنیاد گرایان بودند و توجه چندانی به موضوع انتقاد آنان نکردند. و اگر توجهی صورت گرفت با همان رویکردهای کلیشه ای بود که هیچ نتیجه ای را دربر نداشته و نخواهد داشت. مقابله این دو جناح از رجزخوانی در مطبوعات و تریبون ها و منابر شروع شد و چنان شدت گرفت که در بسیاری موارد منجر به درگیری های فیزیکی انجامید. این مقابله باعث شد که هر دو طرف دعوی علت اصلی بحث را فراموش کنند و تنها به فکر نشاندن حرف خودشان بر کرسی باشند. و بدبختانه در این راه برای بدنام کردن همدیگر از هیچ کوششی دریغ نمی کردند. و باز هم مثل همیشه متضرر این مقابله مردم بودند که آتش این درگیری دامن شان را گرفته بود. . این درگیری ها علاوه بر داشتن حواشی بسیار تر و خشک را باهم سوزاند و باعث گسست بیشتر بین مردم و دولت گردید.
وجود اختلافات داخلی در میان اصلاح طلبان و ناتوانی در جلب رضایت مجدد مردم که منجر به ضعف آنها و روی کار آمدن یک دولت اصولگرا باعث شد که ورق {فعلا} به نفع بنیاد گرایان مذهبی برگردد. متاسفانه در برهه ای که مردم قزوین – مانند بقیه ی نقاط کشور منتها با شرایط خاص تر- در حال سپری کردن دوران گذار از سنت و رسیدن به مدرنیته هستند، در شرایطی که ذهن جمعی قزوینیان که روز گاری خودساخته بود امروز مصرف گرا شده و سان نوجوانی نا آگاه گردد که روزها را در خیابان ها و در میان ساختمان ها و پاساژ های پر زرق و برق و رستوران ها و کافی شاپ ها میگذراند و در پی آنست که دغدغه هایش را {که مطرود قبیله ء سنّت گرایان است} با توسل به کامپیوتر و ماهواره و اینترنت و فیلمها و دی وی دی ها رفع کند. صاحبان قدرت {که فعلا اصول گرایان هستند} سعی در توجیه فعالیت ها و مفید نشان دادن سیاست های شان بمنظور حفظ میزهای ریاست شان هستند و جناح قدرت از دست داده {که فعلا اصلاح طلبان هستند} به فکر ایجاد ائتلاف برای تصاحب مجدد قدرت هستند. و بدین ترتیب هیچکدام شان وقت ندارند تا به عرصه عمومی نگاهی بیندازند. هرچند که باید اذعان داشت که در دوران هشت ساله اصلاحات به احزاب و NGO ها میدانی برای فعالیت با آزادی نسبی مهیا شد که می توانست در ارضای نیاز های فکری – فرهنگی عرصه عمومی کارساز افتد. ولیکن از زمان روی کار آمدن دولت نهم و تسلّط آن بر مسند اجرایی کشور بودجه ای را که به عنوان اعتبار یارانه احزاب در نظر گرفته شده {از سال 85} قطع کرد و به صورت نا محسوس عرصه را برای احزاب و NGO های ثبت شد {بجز تشکل های مذهبی} تنگ تر ساخت. اتخاذ چنین سیاستی که مبتنی بر اقتدار گرایی دولت نهم بوده و هست باعث ایجاد گسست در فعالیت احزاب و NGO ها گردید که این کار هم با هدف عدم تاثیر گذاری آنها در «عرصه عمومی» بوده است. بی شک برای مفید واقع شدن گفتمان اصلاح طلبی توسعه فرهنگ اصلاح طلبی از طریق عرصه عمومی خواهد بود. عرصه ای که بر خلاف ظاهر بی اهمیت آن تاثیرات مهمی در تاریخ ایم مملکت گذاشته. که از انقلاب 57 میتوان به عنوان یکی از این تاثیرات نام برد.
ادامه دارد
ادامه مطلب

Saturday, June 23, 2007

دانلود آهنگ هاي System Of A Down

سلام
بخاطر درگيريهايي كه توي اين هفته داشتم نتونستم به ايميل هاتون بموقع جواب بدم كه از اين بابت شرمنده ام و اميدوارم بتونم تموم آهنگ هاي درخواستي شما رو براي دانلود به موقع اينجا بگذارم. اما براي پست به درخواست اميرعلي خوان آهنگ هاي يك گروه نسبتا نوپا اما موفق راك رو به همراه بيوگرافي اون براتون گذاشتم :

System Of A Down - Biography
خواننده : سرژ تانکیان
گیتار : دارن ملکیان
درامز : جان دولمایان
بیس گیتار : شیو اوجانیان
این ها بودند که System Of A Down را در دهه 90 در كاليفرنياي جنوبي بنيان گذاشتند و به سرعت طرفداران بسياري در لوس آنجلس بدست آورند .
اين گروه اولين آْلبوم رسمي خود را در سال 98 با عنوان " System OF A Down " منتشر کرد که توانست در مدت زمان اندکی به صدر جدول فروش راه پیدا کند .
این گروه متشکل از چهار ارمنی الاصل اسن که شروع کارشان با نام " سویل " بوده است . سال 2001 گروه دومین آلبوم خود را با عنوان " مسمومیت " به بازار عرضه کرد که مقام اول در بین 200 آلبوم برتر سال دست پیدا کرد و ترانه " چاپ سوئی " نیز از این آلبوم به صدر تمامی جداول قطعه های راک راه برد . سال 2002 گروه با انتشار آلبوم سوم خود " این آلبوم را بدزد ! " گام دیگری از موفقیت را بر می دارد .
سال 2005 گروه با وعده بیرون دادن دبل آلبومی همه را خوشحال کرد . دبل آلبوم " هیپنوتیزم کردن " که قسمت اول آن " مسحور کردن " در اواسط سال 2005 به بازار عرضه شد . از اشعار موفق آن میتوان به " بی.ایگرگ.اُ.بی " ( که مخفف این جمله انگلیسی هست : برینگ یُر اُن بمبز . معنی : بمب های خودتان را بیاورید ) ، " سوال! " ، " گم شده در هالیوود " و " رادیو/ویدئو " اشاره کرد . قسمت دوم دبل آلبوم " هیپنوتیزم کردن " در 22 نوامبر 2005 بیرون آمد . گروه سینگل " هیپنوتیزم کردن " که هم نام خود آلبوم هست را به دالان های موسیقی عرضه کرد.
ادامه مطلب

Tuesday, June 19, 2007

انتلكتوئليسم در روزنامه هم ميهن

هرچند بحث روشنفكري و روشن بيني در زمان حال بحثي نيست كه شدت و هيجان سال هاي اوليه پيش و پس از انقلاب را داشته باشد. و شايد بتوان اين را از بركات استانداردهاي فعلي حاكم بر سياستمداران دانست. چراكه از روشن ترين و واضح ترين مسئوليت هايي كه يك روشنفكر در طول حيات اجتماعي - فرهنگي ( - سياسي) خود به عهده ميگيرد نقد كردن است. اين نقد كردن شامل چيزهايي ميشود كه در زير يكي از مجموعه هاي اجتماع، فرهنگ و يا سياست قرار مي گيرند. و اين خود از اهمّ دلايل انزواي روشنفكران است. چرا كه در كشور ما ظرفيت انتقاد پذيري خصوصا در رده هاي بالاي حكومت و سياست چندان نبوده كه انتقاد هاي روا داشته شده از جانب روشنفكران را برتابند و متاسفانه در غالب موارد جواب نقد هاي آنان را با روشهاي نامتعارف داده اند. داشتن رويكردي كه مبتني بر «بنيادگرايي محض» مي باشد و اسطوره زائي و مقدس سازي نيز به عنوان فرزندان ايشان خوانده ميشود جزء مدلولات برجستهء ايجاد شكاف ميان مسئولان ( و مردم) با روشنفكران است. هرچند كه در سالهاي مبارزه با رژيم ستم شاهي بنيادگرايان (كه جمعكثيري از بازماندگان ايشان في الحال در دستگاه دولت فعلي به سمتي منتصب شده اند ) داراي انگيزه و هدفي مشترك بودند كه همانا نابودي نظام سلطني پهلوي بود. اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با قدرت گرفتن بنيادگرايان بسياري از روشنفكران به مرور زمان يا رحل اقامت بر فرنگ را به تن كردند و يا ره انزوا برگزيدند. اين روال تا دوران روي كار آمدن دولت اصلاحات ادامه داشت. هرچند كه در آن زمان روشنفكران ايراني - كمي تا قسمتي - فرصت نفس كشيدن در فضاي فرهنگي و اجتماعي را يافتند اما با اختلافاتي كه در چهارسال دوم حكومت اصلاحات ميان دولت و جامعه ي دانشگاهي پيش آمد بازهم روشنفكران به حاشيه رانده شدند.
در حال حاضر نيز فرهنگ اجتماعي - سياسي ايران بعد از تجربه كردن چنين فراز و نشيب هايي در زمان روي كار آمدن يك دولت اصولگرا كه قدرتمند كردن بنيان هاي ديني - خصوصا در حوزه ي فرهنگ و اجتماع- از اركان اصلي متدولوژي اش مي باشد، قطعا عرصه را بر روشنفكراني كه به نقد و نفي سنتهاي ناشايست و نامتعارف جامعه ميپردازند و خواهان اصلاح آن سنت ها هستند را تنگ تر خواهد كرد. بديهي ست كه نسل ما (نسل سوم) از دوران اصلاحات - به دليل صغر سني- چيز خاصي بياد ندارد و در حال حاضر كه تازه به بلوغ سياسي و اجتماعي رسيده با وجود ديدگاههاي بنيادگرايانه ي دولت فعلي - كه ريشه در مصلحت هاي سياسي و حكومتي دارد و در جلوي پرده چندان از آن سخن به ميان نمي آيد - قطعا به معرفت شايسته از اين قشر فرهيخته ي جامعه نرسيده اند. در شرايطي كه اتخاذ و اعمال بسياري از سياست هاي دولت بر مردم و جامعه باعث بروز اختلالات فرهنگي و اجتماعي در كشور شده، و سرگرداني نسل جوان را براي ما به ارمغان آورده است. از سوي ديگر وجود تناقضات بسيار ميان هنجارهاي حاكم بر اجتماع و هنجار هاي حاكم بر فرهنگ هاي نفوذي مدرنيسم باعث عدم ارضاي جوانان از مفاهيم و سنن فرهنگي - اجتماعي شده است. و از آنجا كه بسياري از اين مفاهيم ريشه در مذهب دارد بديهي ست مقوله مذهب هم در ذهن جوانان كمرنگ و بي تاثير شده است، روشنفكران و فرهيخته گان مي توانند بسياري از اين تناقضات را برطرف سازند و علاوه بر رفع سرگرداني نسل سوم آنان را قائل به اين سازند كه به سنتها از بيرون بنگرند و آنها را در برهه ي زماني خودشان بسنجند و با تدقيق آنها با شرايط فعلي به دركي اصولي از سنت ها نائل آيند. وليكن بايد گفت متاسفانه چنين اقدامي حداقل در شرايط فعلي بسيار بعيد و دور از دسترس مي نمايد و قطعا اقداماتي نظير حذف استادان دگر انديش از عرصه هاي علمي و دانشگاهي و ستاره دار كردن دانشجويان و نداشتن رويكردي مبتني از تساهل و تسامح حتي در مورد عامه ي مردم - كه غالبا معلول تمام اشتباهات مربوط و نامربوط ديگران قرار ميگيرند- باعث شده كه اذهان جمعي ِ نهادهاي فرهنگي كمتر به سمت چنين حوزه هايي بروند. آنهم در شرايطي كه به تعبير بسياري از روشنفكران، مردم از لحاظ فرهنگي در حال عبور از سنت به مدرنيسم هستند و بديهي ست كه چنين دوراني - كه از آن به عنوان دوران گذار ياد ميشود- مردم بيش از هر زمان ديگري به تكيه گاهي براي حفظ هويت شان نياز دارند. در شرايطي كه متاسفانه "كوتاهي دولت ها ي اخير باعث شده كه نسل جوان نحوهء مواجهه با سمبل هاي مدرنيسم و ابزار هاي مدرنيته را بدرستي نياموزند" و در قبال مذهب، سنت و سياست بي تفاوتي پيشه سازند و حتي در مواجهه با اين مفاهيم به نفي احساسي و غير منطقي ِ بسياري از ارزشها بپردازند. و اينكه چرا مسئولان چنين بحراني را در اين سالها به حال خود رها كرده اند خود معمائيست.
اما در همين احوالات اقدام يكي از روزنامه هاي نوپا در زمينه ي فرهنگ سازي در باب استفاده از انديشه هاي روشنفكري و ايجاد محيطي مناسب براي گفتگو و تعامل ميان فرهيختگان و روشنفكران ايراني بسيار ستودني ست. سياست اميدوار كنندهء دست اندركاران اين روزنامه كه ميشود از آن به عنوان انتلكتوئليسم ياد كرد باعث شده كه بسيار از فرهيخته گان و روشنفكران ِ ما را كه خيلي هاشان را نسل جوان امروزي نمي شناسند، از كوچه ي "انزوا" به محفلي " آشنا" آورده و تريبون خود را در اختيار ايشان نهاده تا به تبيين ديدگاهها موضع هايشان بپردازند. نگارنده قصد بزرگ نمائي و يا ستايشي اغراق آميز را نداشته و ندارد، وليكن در جوي كه «مطرود ساختن انديشه هاي روشنفكر مآبانه» در حال تبديل شدن به يك تابوي بزرگ شده انتلكتوئليسم هم ميهن - كه در قياس با ثروت و قدرت رسانه هاي وابسته به اصولگرايان بسيار محدود مي نمايد-خطر تهديد شدن از جانب انديشه هاي بنيادگرا و تحديد شدن از جانب نهاد هاي ناظر را پذيرفته و به انگيزه ي برقراري محيطي امن و آرام براي تعامل انديشمندان و متفكران جامعه سبب گرديده كه مردم نيز از اين سفره ي پهن شده در عرصه فرهنگ و انديشه بقدر وسع خود بهره اي ببرند. گذشته از اين بايد باور شد كه بهره وري و تاثير گذاري از چنين محيطي چه براي مردم و چه در ميان فرهيخته گان با گذار زمان روي به كثرت نهاده و ابعاد وسيع تري را مشمول خواهد شد، به خصوص كه با انتشار مجدد روزنامهء شرق و پيش تر از آن اعتماد كه كم - و- بيش در چنين راستايي قدم برميدارند ميتوان به توفيق هرچه بيشتر اين مسلك روزنامه نگاري در آينده اميدوار بود.
باشد كه اينچنين گردد.
محمد تاج احمدي 30/3/86
ادامه مطلب

Wednesday, June 13, 2007

گفتمان اصلاحات (ویرایش شده)

(نسخه ی قبلی این پست به دلیل ویرایش نشدن دارای اغلاط دستوری و نگارشی بود که در این نسخه رفع گردید. لذا متن این پست را با ویرایش جدید برای مخاطبان ارجمند ارائه کرده ام به همین منظور از تمام خوانندگان عزیز پوزش می طلبم)
چندی پیش در یکی از وبلاگ های قزوین مطلبی را خواندم در باب اصلاح طلبی در قزوین و در جا زدن قزوینی ها در این ورطه. نویسنده از سایر وبلاگ نویسان و بازدید کنند گان وبلاگ ش خواسته بود تا بیرحمانه بنویسند در جا زدن های قزوین را، هرچند من برای نوشتن در باب این موضوع نه از صلاحیت لازم ، نه از دانش ملزوم و{ خوشبختانه } نه از تجربه ی کافی و وافی برخوردارم که بخواهم در این مورد قلمفرسایی نمایم.
لیکن از جهت که من هم به عنوان یکی از افراد این جامعه هستم و – خوشبختانه یا بدبختانه – در این جامعه زندگی میکنم، و سرنوشت این جامعه برایم دارای اهمیت میباشد و نیز به عنوان کسی که در دوران انتخابات حکومت از من انتظار دارد به پای صندوق رای بروم گمان این حق را داشته باشم که در این تریبون شخصی دیدگاههایم را بیان نمایم.
هرچند که در باب این مبحث موضوع و موضع مباحثه کنند گان دقیقا مشخص و معین نشده است، و این خود باعث به بیراهه کشیده شدن مباحثه در اثر خلط مباحث گوناگون میگردد. لیکن به دلیل جذابیت موضوع و حائز اهمیت بودن آن جای بسی خوشحالی ست که چنین روالی در حال مرسوم شدن در جامعه ی {پراکنده ی } وبلاگ نویسان قزوینی میباشد
اگر در مورد موضوع مدنظر ( یعنی مقوله ی اصلاح طلبی در قزوین ) بخواهیم بیندیشیم بهتر آنست که هدف خود را ا این بحث مشخص کرده تا بواسطه ی آن بتوانیم مبنایی را برای بحث تعیَّن بخشیم.
اما گمانم اکثریت ما بر این رای متّفق القول موافق باشیم که نوع اصلاح طلبی و ایدئولوژی آنرا باید مشخص نماییم تا بدانیم دقیقا باید از فراگیر شدن یا نشدن چه نحوی از انحاء اصلاح طلبی و با چه خصایصی دفاع کرد و یا به نقد بیرحمانهء آن پرداخت. ایراد مطلب درباب ماهیت اصلاح طلبی و چگونگی ظهور آن در ذهن و زبان ایرانیان چیزیست که{حداقل فی الحال}در حوصله و مجال این متن نیست. لیکن باید قبول کرد که آنچه اکنون در ایران به عنوان اصلاح طلبی از آن یاد میشود – و دارای مفاهیمی از قبیل دمکراسی، سوسیالیسمِ و لیبرالیسم و... - از سوغاتی های عمو سام است که تحت نام «مدرنیسم» ، «مدرنیته» و «مدرنیزاسیون» برای اولین بار در دوران حکومت خاندان قاجار برای ایرانیان به ارمغان آورده شد و این خود باعث ایجاد سیری (یا سیلی) از تحولات در میان اهالی علم ، فرهنگ و سیاست گردید. و باعث ایجاد مفاهیم و الفاظ نو در یا ادبیات سیاسی ایران شد..
اما آنچه که در دوران پسا انقلاب زیر عنوان اصلاح طلبی و با مطرح کردن مفاهیمی نظیر ِ«نو سعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی» «آزادی بیان و قلم» که برای جامعه ی آنزمان ایران مفاهیم جدید {و قطعا جذاب} بود و تا آن زمان بحث چندانی در باب این مفاهیم نمیگردید فرصت بروز و خودنمایی یافت، انتخاب سیدمحمد خاتمی در دوم خرداد 76 با بیست میلیون رای - که در تاریخ ایران بی سابقه – بود.و لذا هنوز هم از آن به عنوان حماسه ای یاد میکنند که به گمان خیلی ها دیگر تکرار نخواهد شد. اما در حال حاضر روی کار آمدن دولت نهم با آن گرایشهای اصول گرایانه اش که بویی از تساهل و تسامح را نبرده و در جلوی پرده نقد را میپذیرد و در پشت پرده آن را به صورت نقّاد میکوبد! باعث انزوای اصلاح طلبان به دلیل نداشتن میزهای ریاست در دستگاه حکومت گردیده است. و چنین شرایطی نه در قزوین که در تمام ایران به همین منوال است.{هر چند با نزدیک شدن زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی رئیس دولت نهم هم بواسطه سیاست های حزبی و برای آنکه حزب اش در انتخابات به حد کافی کرسی تصاحب کند مجبور به درآوردن ادا و اصول های سازش کارا نه و دمکراتیک است. اما وقتی خرش از پل گذشت باز هم همین آش را در همین همین کاسه را جلوی مان میگذارند!}. در این شرایط اصلاح طلبان هم با اتخاذ سیاست "ماهی گرفتن از آب گل آلود " توانسته اند دوباره خودشان را توی دل برخی از اقشار جامعه – من جمله قشر فرهنگی و دانشگاهی – جا کنند که استقبال شایان از مراسم سالگرد دوم خرداد امسال گواهی ست بر صدق این مدّعا و این خود باعث انرژی گرفتن نیروهای اصلاح طلب برای پیروزی در انتخابات اسفند ماه است.
هدف این حقیر از بیان مطالب فوق ارائه ی شرحی کلی و مختصر بود از شرایط موجود در باب موضوع مورد بحث. حال با پس از بیان این شرح حال مختصر بهتراست برویم سر اصل مطلب که همانا "گفتمان اصلاح طلبی در قزوین" می باشد:
کارساز نیفتادن {که به گمان من بهتر است بگوییم از رونق افتادن ِ} گفتمان اصلاح طلبی در قزوین بر عواملی متعدد وابسته است و قطعا یکی از مهمترین انگیزه های این بحث تبیین این عوامل و بیرون کشیدن آنها از دل تاریخ اجتماعی-سیاسی قزوین است. و من نیز در این متن به قدر اقتضای شرایط وبلاگی، اینترنتی ، امنیتی و دانش – و - تجربه اندک خود به بیان آنها می پردازم. لیکن به منظور سهولت در امر نتیجه گیری مواضع ِ خویش را به صورت جداگانه و تفکیک شده ارائه نموده ام تا بی نظمی مطلب باعث بدفهمی آن نشود
1- عمل نکردن به وعده ها: د ر زمان انتخابات هفتم ریاست جمهوری و وقوع حماسه ء دوم خرداد مردم قزوین نیز مثل بسیاری دیگر از شهرهای ایران اثیر جو حاکم بر تبلیغات انتخاباتی شده بود و ستاد های انتخاباتی مملو بود از جوانان و دانشجویانی که برای تایید و حمایت از نا مزدشان (خاتمی) آمده بودند. در روز دوم خرداد هم اکثریت
قریب به اتفاق مردم قزوین به پای صندوق های رای رفته و غالب ایشان برگه رأی را با نام سیدمحمد خاتمی داخل صندوق ها انداختند.به جرات میتوان گفت که در انتخابات دوم خرداد76 مردم قزوین – مثل دیگر شهر ها و استانها- بیشترین امید را به سرد مدار اصلاحات داشتند، اما گویا آوردن بیست میلیون رای اصلاح طلبان را هم شوکه کرده بود و این باعث شد که ایشان در "تدوین منظم برنامه های ِ اجرایی وعده داده شده" غفلت ورزند. در نتیجه ی این غفلت نتوانستند به موقع به وعده هایشان عمل کنند. با عمل نکردن به وعده های تاثیر گذار شان {که به مردم قزوین مربوط میشد} در جریان هشت سال جلوس خاتمی بر مسند ریاست جمهوری این امیدهای مردم قزوین هم نقش برآب شد و از دید توده های خاتمی هم مسئولی دست و پا بسته تلقی شد به همین دلیل او در ذهن مردم دیگر هرگز آن خاتمی دوم خردادی نشد.
2- عدم آگاه سازی: نبود فضا و شرایط کافی و مناسب برای بحث، گفتمان، پر سمان و حتی اطلاع رسانی از یک سو و درگیری های معیشتی از سوی دیگر همراه با چاشنی "تنزل سطح دغدغه های جوانان قزوینی" باعث شد مردم قزوین روز به روز نسبت به این گفتمان بی تفاوت تر و دلسرد تر شوند به نحوی هم اینک میتوان گفت جو سیاسی در بین توده مردم مرده و بیروح است و ایشان تمایلی هم به زنده کردن ندارند. تقلیل سطح کیفی محتوای پایگاههای اطلاع رسانی محلی قزوین – خصوصا نشریات ِ ش- و در پیش گرفتن روال ها و دیدگاه های پوزیستیویستی یا محافظه کارانه سبب گردید آنها نیز از وظیفه اطلاع رسانی دقیق و اکمل خود غافل شوند. و بیشتر به توضیح حواشی پرداختند. خیلی کم پیش آمده که نشریات قزوین در باب گفتمان به انتشار مطالب بطور منظم و کارآمد بپردازند.{تلاش برای ایجاد فرهنگ مناسب برای گفتمان سیاسی اصلاحات پیش کش!}
3-محدود شدن وقای اصلاح طلبان: روی کار آمدن دولت نهم باعث شد که عرصه بر اصلاح طلبان تنگ تر گردد و شرایط برای حضور آنها در میادین مدیریتی سخت تر گردد. هرچند این کار به نوعی نا جوانمرد ی محسوب میشود لیکن اقتضای شرایط سیاسی اغلب فرد یا حزب را وادار به گرفتن تصمیمات دور از انصاف میکند.{هرچند که غالب ایشان در حال حاضر آنقدر پوست کلفت شده اند که از این "ناجوانمردان گی ها" کَکِ شان هم نمیگزد!}و این خود باعث میشود که دست اصلاح طلبان در این عرصه کوتاهترشود
4-عدم ثبات و تعادل در برخوردها: وجود خَصایصی ویژه ی قزوینی ها {که هنوز مشخص نشده ژنتیکی ست یا بر اثر شرایط آب و هوایی!} که نویسنده ی وبلاگ سیاست نامه برخی از این خصائص را بیان کرده اند باعث شده که ایشان با یک تعریف و تمجید ساده یک هفته شب تا صبح خوابشان نبرد و یا با یک انتقاد (و یا لحن انتقاد آمیز) پدر و مادر طرف را بیاورند جلوی چشمانش! {هرچند که این خصیصه در کل ایران شیوع پیدا کرده اما کلاغ ها خبر آورده اند که اوضاع در قزوین نسبت به جاهای دیگر خیلی حادّتر است!} متأسّفانه این خصلت نه چندان پسندیده در میان بسیاری از مسئولان این شهر هم وجود دارد و همین موضوع باعث شده که کسی نه جرات و نه تمایل حتی یک اظهار نظر ساده را داشته باشد و اگر هم کسی جسارت به خرج دهد غالبا حسابش با کرام الکا تبین است. همین قضیه باعث شده که شکاف بین مردم و مسئولان روز به روز بیشتر تر شود و این حاکی از نداشتن فرهنگ (یا جنبه ی) انتقاد پذیری در بین مسئولان بومی ماست که باعث شده مردم هر روز نسبت به روز قبل از مسئولان کمتر خوششان بیاید {یا بهتر از بگویم بیشتر بد شان بیاید}. و باید گفت تا زمانی که مسئولان، صاحب منصبان و پشت میز نشینان به درک مشلات مردم در ورطه ی پذیرش انتقادها نائل نیایند این شکاف بین مردم و مسئولان رفع نخواهد شد. متاسفانه این معضل هیچ ارتباطی به گرایشات سیاسی آن مسئول و پشت میز نشین ندارد و خصلتی فردیست که در برخی کم و در برخی بسیار شدید نمایان است!
5-غرور کاذب: مردم دیار قزوین غالبا انسانهایی هستند متکی به زور بازوی خود و کمتر از دیگران برای انجام کارها و پیشبرد اهداف و مقاصد شان مدد میجویند. هرچند چنین خصلتی بسیار مفید، کارآمد است. { شاید بتوان گفت یکی از دلایل تبدیل شدن قزوین به یکی از قطب های علمی و صنعتی کشور مبتنی بر همین ویژگی ست} امّا متأسّفانه این ویژه گی با وجود تمام مزایایی که برای فرد و اجتماع دارد یکسری معایب و ضعف هایی را نیز در خود نهفته دارد که بارها و بارها برای ما مشکل آفرین شده – و میشود – ولیکن عدم توجه به این ضعفها و معایب باعث شده که هیچگاه نتوانیم به مشکلات ناشی از وجود شان پایان دهیم.
یکی از مهمترین این ضعفها غرور {یا اعتماد به نفس کاذب} است! چرا که قزوینی ها به دلیل اینکه اعتماد به نفس بالایی دارند و خودشان را شایسته بهترین جایگاه ها و مرتبت ها میدانند به همین دلیل چشم دیدن دیگری را در جایگاهی که مال ایشان است ندارند. و اگر ببینند روزی جایگاه شان توسط دیگری اشغال شده است با تمام وجود تلاش میکنند تا آن جایگاه را مجددا =ا بدست بیاورند و اصلا هم برایشان مهم نیست که آن دیگری شایسته تر از خود این فرد است. لازم به ذکر است که وجود این خصلت در نهاد یک فرد خود به تنهایی باعث بروز چندین خصلت ناپسند دیگر میشود که خودخواهی ؛ خودپسندی ؛ خود بزرگ بینی ؛ لجبازی ؛ بی تفاوتی نسبت به غیر ؛ عدم اقبال آراء سایرین و .... از جمله ی آنها هستند. { برخی دیگر از این خصلت ها که خود زاده این غرور و خودخواهی کاذب شده است را جناب حمید مافی در وبلاگ شان ذکر کرده اند}

ادامه دارد
ادامه مطلب

Monday, June 11, 2007

لینکهای موسیقی

سلام
اینهم مهبرین اخبار و رویدادها تحلیل ها و اضهار نظرهای هفته های اخیر در وادی موسیقی ایران به همراه مطالب خوندنی مرتبط با این زمینه
فراخوان شرکت در نقد موسیقی شجریان. مسئولیت این همایش به عهده شرکت دل آواز است
بازهم گلایه های پدیده ی جدید موسیقی فیوژن از بی مهری های مخاطبان آثارش
دستی کوتاه برحاشیه! پاسخی به انتقادهای محسن نامجو از موزیسین های متعصب ایرانی
تحلیلی از شورانگیز. ساز ابداعی حسین علیزاده
اولین سرود ملی ایران را دانلود کنید! در زمان مظفر الدین شاه ساخته شده
رشد موسیقی از لحاظ کیفی کاهش یافته است. فریدون شهبازیان در مصاحبه ای عنوان کرد
برگزیدگان چهل و نهمین دوره یجشنواره ی کن! معتبر ترین جشنواره ی موسیقی
ادامه مطلب

لیک های خواندنی

سلام
از زمانی که اقدام به گذاشتن آهنگ برای دانلود کردن در وبلاگ نموده ام عده ای از دوستان که خودشان نیز دستی بر آتش وبلاگ نویسی دارند می گفتند که من با اینکار قصد پرکردن خلاء ناشی از بی محتوائی وبلاگ را داشته و در آینده ای نه چندان دور در وبلاگ من چیزی جز موسیقی های قابل دانلود پیدا نمیشود .من در جواب این دوستان ترجیح میدهم سکوت اختیار کنم و و در عمل نشان دهم که چه روشی را در پیش گرفته ات تا به قول خود ایشان مرور زمان همه چیز را ثابت نماید.
به خاطر اینکه بتوانم آرشیوی از لینک ها ی ارائه شده در وبلاگ داشته باشم آنها را از این به بعد در این قسمت ارائه میدهم و در صفحه ی جدیدی لیست آنها را به نمایش خواهم گذاشت. در مورد موسیقی های وبلاگ نیز اینکار را خواهم کرد
علاوه بر این چند لینک مناسب هم که ماحصل وبگردی اینجانب است را یک نگاهی بیندازید، ضرری ندارد:
چه کسانی تیغ زنگیان مست را تیز کردند؟ حسین احمدی و طرح تهاجم فرهنگی
به ایرانی بودنتان به خاطر ایت ا... خمینی افتخار کنید! این حسین درخشان برای من از همان اولش هم مشکوک بود
اعتراض محافل مذهبی هند به صحنه های سکسی جواهری در قصر! سریالی که شخصیت های آن الگوی دختران ایرانی شده
یکبار انقلاب فرهنگی کافی بود! گفتگوی روزنامه ی هم میهن با دکتر سروش!
ادامه مطلب

Saturday, June 09, 2007

کمپوت کرم!

کمپوت کِرم، خرخره ی تازه ی گراز
خون، توی پارچ، قل قل یک زخم روی گاز
حالت به هم که نه ، به در بسته می خورد
باباکرم برقص به آهنگ ِ تندِ جاز
آواز دردناک قناری چه مضحک است
این گریه واقعی ست و یا علتش پیاز↓
بود و بهانه ای که بمیرد برای تو
افتاده روی پادری انگار طاقباز
یک میکروبِ کمی متمایل به یخ زدن
حتما به یک مراقبت ویژه هم نیاز↓
دارد که بهتر از تو خودش را تلف کند-
لطفا سریعتر، دِ بدو لعنتی، بگاز-
اینجا اتاق سیزده از بخش سیزده
میکروب ، یخیده، مرده، و تنهایی ِ تو باز...
یک دکتر جوان که نه میکروب نه عاشق است
یک قرص، آینه و خودت را کمی بساز
حالا بخند، خط لبت را نشان بده
لطفا تمام زندگی اش را ببَر، بباز ...
ادامه مطلب

زخم




در زندگی زخمهایی است که..........
به سیاه چشم قشنگت که دیگه....
نمی خوامش
این قصه ادامه ندارد!
دلت گرفته به شدت دلت گرفته عزیز
((صدای ضبطُ یه کم کم ...صدای ضبط ُplease ))
open the doorشُ شما؟باز کن منم مریم
تو؟؟؟؟؟،آره اومده بودم بگم...بگم که...که چیز...

که هی مسافر هر گز نمی رسد باشم
فرانکفورت ،پکن،دوحه،شانذلیزه،ونیز

به گیج چشم تو هی شعر می دود چشمم
تا تاپ تاتاتاپ.....دو قلب بمب آمیز
{سلام هموطنان عزیزITN((آی تی ان))
ترانه های قدیمی به کوشش شب خیز}
((سلام من به تو یار قدیمی
منم همون وفادار قدیمی
هنوز همون خراباتی ومستم
بدون تو سبوی می شکستم
همه تشنه لبیم ساقی کجایی؟......))
صدای پرت شدن سمت باز مستم کن
شرابِ نابِ عطش...حسرتِ دوباره بریز
که چند در صد من را تو گر گرفته شدی
گذشت از هیجان تو چشم باغی هیز
صدای گیجی من هی تلو تلو خوردن
صدای پای رسیدن به خش خش پاییز
صدای خیس ((عزیز دلم دوست دارم))
صدای درد کشیدن ،صدای عشقی لیز
{خوابم یا بیدارم تو با منی با من
همراه وهمسایه نزدیکتر از پیرهن
باور کنم یا نه هرم نفسها تُ
ایثار تن سوزِنجیب دستاتُ
اگه این فقط یه خوابه بزا تا ابد بخوابم...}
چقدر خیس عرق...سرد می شوم انگار
سکوت شب شده از جیغ مادرم لبریز.
ادامه مطلب

بي فرهنگي سكس


ديشب وقتي براي به روز كردن وبلاگ به اينترنت وصل شدم به طور اتفاقي مطلبي را در سايت راديو زمانه خواندم كه بنظرم جالب آمد. و مطلب زير ديدگا ههاي اين حقير است در مورد موضوع از بحران جنسی تا انقلاب جنسی ایرانیان

اينكه سايت شما با رويكردي انتقادگونه به بررسي مسائل اجتماعي فرهنگي (خصوصا در چنين حوزه هايي) ميپردازد بسيار نيك و قابل تقدير است ليكن يكي از مهمترين مسائلي كه در اين مطلب (چندان) به آن پرداخته نشده گنگ بودن مفهوم سكس براي جوانان و حتي والدين ايراني ست. با نفوذ لايه هاي مدرنيته در فكر و فرهنگ مردم ايران زمين ماهيت اين غريزه ي غير قابل انكار آدمي دستخوش تغييرات فاحشي شد كه در اين مقاله به برخي از عوارض آن اشاره كرده ايد.ليكن انچه باعث بروز اين تفاوت در ماهيت ها ميشود مربوط به مشكلي ست كه نه تنها در اين حوزه بلكه در اكثر حوزه هاي فردي و اجتماعي (دروني و بيروني) ايرانيان امروز - به تعبير دكتر داريوش شايگان - بصورت ريزوم وار ريشه دوانده و شرايط فكري - فرهنگي ايرانيان معاصر را روز به روز بغرنج تر ميكند و آن تضاد و تناقض غير قابل رفع ميان فرهنگ امروزين غرب - كه زادگاه آن عصر رنسانس در اروپاست - و فرهنگ سنت گراي ايراني - كه زادگاه آن ريشه در انديشه، فلسفه و عرفان شيعي-ايراني است - في المثل در باب موضوع مورد بحث در اين مقاله (يعني سكس) نمودكثيري در روابط عاشقانه ي زن و مردهاي غربي دارد به حدي كه بسياري از روانشناسان غربي براين باورند كه 50 درصد عشق هاي اروپائيان و امريكائيان بواسطه فعل سكس است و داشتن شرايط ايده ال سكسي در هريك از طرفين جزء مهمي از اولويت هاي انتخاب همسر محسوب ميشود. اين در حاليست كه فرهنگ ايراني - اسلامي مقوله ي سكس در روابط عاشقانه تا زمان به حجله رفتن زن و شوهر سخن چنداني از آن به ميان نمي آيد چرا كه بر خلاف فرهنگ رايج غرب ( كه از فرويد به اينطرف همه گير شد) داشتن ميل جنسي و نياز به سكس با همسر يا معشوقه يك ضد ارزش به حساب مي آيد و مثلا اگر مرد بخواهند به طرف مقابل شان در اين زمينه با معشوقه اش سخني به ميان آورد در بسياري از موارد آن زن مرد را " هوس باز " خطاب ميكند و حتي ممكن است كار به جدايي بكشد.از سوي ديگر فقر آموزشي در اين مورد بارها و بارها باعث بروز مشكلات و اتفاقات تلخ و دردناكي شده است.هرچند كه در دهه ي اخير شرايط كمي بهبود يافته و به ليل آزادي هاي مشروعي كه در جامعه تبلور يافته بود مردم ( و خصوصا جوانان) در فضاي بازتري درمورد اين مقوله آگاهي كسب كردند. كه راه انداختن كلاسهاي آموزشي قبل از ازدواج دليلي بر اثبات اين مدعاست
ادامه مطلب

Friday, June 08, 2007

سرگیجه ی صدوپنجاه ساله

همیشه وقتی درون سینه ی آدمی دردهای زیادی مثل زخمهای کهنه – به تمثیل صادق هدایت – وجود دارد نمیدانم، چگونه و از کجای این سفره درد شروع به خوردن کنم دردی که از آن صحبت می کنم درد من نیست درد ماست. من برای شما درد دل نمیکنم. برای «ما» می گویم. برای ما که امروز خودمان را فراموش کرده ایم. برای ما که در گیر و دار فراز و نشیبهای زندگی با درد «گرسنه نماندن!» دست و پنجه نرم می کنم. هنگامی که کسی به خاطر غلبه بر سر بالایی های زندگی، از سیر کردن شکم زن و بچه بگیر تا خرج اجاره خانه و قسط وام، مصائب شب عید و میوه و شیرینی و لباس و فیس و افاده و چشم و هم چشمی مهمانی و پخت و پز و رفت و روب، عیدی مادر زن و مادر شوهر بگیر تا گران شدن بنزین و انرژی هسته ای و نارضایتی آقا امام زمان (عج) تا... هزار و یک جور مصیبت و فلاکت دیگر که تمام از آن برای خود کوهی ساخته ایم رفیع تر از اوست!
خب با این تفاسیر معلوم است که خود را فراموش می کند. ما همانیم که خود را فراموش کرده ایم!!! ما همان مردمی هستیم که با تکیه بر اعتقاداتمان با رژیم سابق تا سر حد مرگ جنگیدیم و جان دادیم. هشت سال مقابل هم دینان خودمان- به خاطر چیزهائی که ما رابط پیدا می کرد یا نمی کرد. به خاطر بلف های دیگران، بخاطر منافع دیگران، به نام اسلام !!! باز هم جنگیدیم و جان دادیم. بعد از تمام شدن جنگ هم باید با ویرانی های جنگ میجنگیدیم! هنوز هم دارند در مناطق جنگی مین خنثی می کنند. هنوز هم داریم می جنگیم! با چی؟! با کی؟! تا دیروز به نام دین برای آخرتمان می جنگیدیم و امروز داریم به نام دین برای دنیایمان می جنگیم تا دیروز اسلام و ایران در خطر بوده امروز فرزندان اسلام و ایران تا دیروز دعوا سر بمب شیمیائی و گاز خردل بود و امروز دعوا سر بمب اتمی و گاز منواکسیدکربن تا دیروز جاده و راه و ماشین کم بود امروز خیابان ها و جاده ها از تعدد ماشین در حال ترکیدن است!!! تا دیروز دختران ما دوست داشتند بزرگ که شدند چادر سر کنند مثل مادرانشان حجاب داشته باشند!! پسران ما دوست داشتند بزرگ که شدند مثل پدرانشان ریش بگذارند محاسن داشته باشند!!! امروز دختران ما دوست دارند بی حجاب باشند و پسران ما صورتشان را صاف کنند- سه تیغ کنند، حتی بند بندازند، زیر ابرو بر دارند، سفید کننده بزنند...
تا دیروز می گفتیم زن و مرد با هم نامحرم اند! نباید با هم باشند نباید با هم در یک اتاق در بسته تنها باشند، خانمها و آقایان حق دست دادن به همدیگر را ندارند! و حالا می خواهند ازدواج موقت را با جسارت در کشور ترویج کنند امروز می گوئیم زن و مرد انسانند!! باید با هم برابر باشند باید با هم تماس داشته باشند!!!
تا دیروز مظهر جوانان ما علی و فاطمه بودند امروز برادپیت و آنجلینا جولی!!!
تا دیروز فیلم های عهد عتیق VHS را می چپاندیم تو خشتک شوارمان و برای گرفتن روزنامه صف وامیستادیم!!! امروز دست فروشهای شهر CDهای و فیلم های روز هالیوود را (قبل از اکران عمومی در دنیا!!!) دانه ای 500 تمان می فروشند (تازه ماهواره هم هست!) و به یمن مبارک اینترنت هر کس می تواند برای خودش یک نشریه داشته باشد (به اسم وبلاگ!)
- ما به کجا می رویم؟! چکار می کنیم؟! اسم این کارها را چه می شود گذاشت؟! از کجا می خواهیم سردر بیاوریم؟!
پس اسلام کو؟! پس علی کو؟ پس امام زمان کو؟
اگر تمام اجتماع خودمان را یک پیکر فرض کنیم. می فهمیم که تمام اندام این پیکر پر از زخم اشت. پر از درد است. پر از فلاکت است. پر از چرک، پر از زجر، پر از درد، پر از ...
ولی هزار افسوس، هزار افسوس که خود این پیکر، خود این اجتماع نمی داند هنوز نمی داند، گوئی نمی خواهد بداند، گوئی چشمهایش را بسته مثل بیماری که تمام بدنش پر از درد است و از شدت آلام وجودش لحظه ای آرام و قرار ندارد مثل کسی که تف سربالا می اندازد. مثل کسی که چشمانش فقط تاریکی را می بیند. فقط خودش را نمی بیند همه چیز را غیر از خودش!از تظاهراتی در فلان کوره دهات افریقائی تا دعوای ننه ی فلان رئیس جمهور با مادر زن فلان نخست وزیر از تظاهرات فلان تشکل محیط سبز بخاطر صید غیرقانونی نهنگ های دریای بهمان و هزار چیز جور و ولجور و ناجور دیگر!!!
آری ما هنوز هیچ از خویش نمیدانبم و صدوپنجاه سال است که به یک سرگیجه ی حاد و نگران کنند مبتلا هستیم ( که فلاسفه و جامعه شناسان و روشنفکران و تاریک فکران هرکدام بسته به مزاجشان یک اسم برای آن انتخاب کرده اند اسم آن مدرنیسم، تهاجم فرهنگی، دسیسه ی غربی، غربزدگی ولی با این وجود هنز سرگیجه ی ما خوب نشده و بدبختانه بخاطر همین سرگیجه به کارهایمان تسلط نداریم و هر روز میزنیم و یک چیز را داغون میکنیم
کاش میشد یک دکتر متخصص سرگیجه های ناشی از مدرنیسم هم در میان اینهمه عالم و دانشمند و حکیم فیلسوف و جامعه شناس و فقیه پیدا میشد تا بتواند دوای درد این سرگیجه را پیدا کند.
کمک!!!
ادامه مطلب

Monday, June 04, 2007

در باره ی نابغه ای بنام فرخ باسلسارا یا همان Queen


سلام. همونطور که گفته بود قرار شد که توی این پست (به دلیل اهمیت و ارجحیت کار کوئین) از این نابغه ی موزیک راک بنویسم.


فرخ بلسارا معروف به Queen
براستی انسان تا چه حد می تواند در مقابل سختی ها قوی باشد؟ به چه مقدار و تا کی می تواند در زندگی اشتباه کند؟ چرا انسان با حسادت این زندگی کوتاه را خراب میکند؟ چرا باید در تنهایی ها حسادت را بعنوان یار و همدم خود انتخاب کرد؟ و ... فردی مرکوری، از محبوبترین و شاخص ترین هنرمندان موسیقی سبک راک و هارد راک بود که با قدرت آوازخوانی کم نظیر و توانایی های منحصربفرد در اداره صحنه، اجراهای نمایشی و پرزرق و برق زنده و ویدیویی، توانست نام خود را بعنوان یکی از شناخته شده ترین چهره های موسیقی قرن گذشته به ثبت برساند. او آهنگساز، شاعر و خواننده ای افسانه ای بود که هرگز کسی نتوانست پس از او، سبک موسیقی اش را کپی یا دنبال کند، گوش کنید : Jealousy در 5 سپتامبر1946 با نام فرخ بلسارا، در زنگبار، تانزانیا از والدینی ایرانی متولد شد. در سن 8 سالگی به مدرسه شبانه روزی سنت پیتر در نزدیکی بمبئی فرستاده شد و در طی سالهای 1963- 1955 در آنجا با آداب و رسوم انگلیسی به تحصیل پرداخت و در همین دوران دوستانش نام فردی را برایش انتخاب کردند. علاقه فراوان فردی به هنر، بخصوص موسیقی موجب شد تا مدیر مدرسه از والدینش بخواهد تا در کلاسهای موسیقی مدرسه نیز شرکت کند. فردی کلاسهای پیانو را با جدیت و علاقه فراوان دنبال میکرد و در سال 1958 با دوستانش گروه موسیقی راک به نام The Hectics را تشکیل داد.
John Deacon, Brian May, Roger Taylor Freddie Mercury
در سال 1963 به دنبال اغتشاشات محلی و سیاسی در زنگبار، فردی و خانواده اش به انگلستان مهاجرت کردند. در آنجا فردی به کالج ایلینگ رفت و در همین دوران با تیم استافل Tim Staffel نوازنده بیس آشنا شد که عضو گروه محلی کوچک Smiles بود. فردی به زودی به تماشاگر ثابت تمرینات این گروه مبدل شد و دوستی محکمی با سایر اعضای گروه پیدا کرد، یعنی برایان می Brian May گیتاریست و راجر تیلور Roger Taylor نوازنده درام.
با تشویق دوستان تازه اش، فردی به نواختن و گاهی خواندن در گروههای موسیقی چون Ibex, Wreckage و... پرداخت. اما این فعالیت مختصر برای او ارضا کننده نبود در نتیجه در سال 1970 زمانی که استافل گروه Smiles را ترک کرد به جای او به گروه پیوست. آنها وجوه جذاب و تاثیرات راک سنگین جیمی هندریکس Jimi Hendrix و لد زپلین Led Zeppelin، هارمونیهای آوازی گروه بیتلزThe Beatles، پوشش و آرایش مدرن دیوید بووی David Bowie و تی-رکس T-Rex را در یک قالب مشترک ریختند و نتیجه تولد گروه افسانه ای کویین بود. از آنجاییکه فردی برای این گروه آینده درخشانی پیش بینی میکرد نام خود را نیز به رسما" به نامی چشمگیر تغییر داد و فردی مرکوری، وارد صحنه موسیقی راک شد.
مجسمه یاد بود فردی مرکوری در نزدیکی استودیوی او:
پس از آزمودن عده ای از نوازندگان بیس ، جان دیکن (John Deacon) به گروه پیوست. ورود او درست مصادف با ضبط اولین آلبوم گروه به نام Queen در سال 1973بود. این آلبوم و تک ترانه ای که مرکوری قبل از پخش آن اجرا کرده بود "I can hear music" موفقیت چندانی کسب نکردند. در یکی از اولین برنامهای زنده، پایه میکروفن فردی شکست و او برنامه را به همان شکل ادامه داد. این پایه شکسته میکروفن بعدها به یکی از علایم مشخص اجراهای او تبدیل شد. این اتفاق و چند نو آوری در اجراهای زنده از جمله لباسهای پر زرق و برق طراح معروف زاندرا رودس (Zandra Rhodes) و ... فردی مرکوری را در مرکز توجه قرار داد و او بزودی مبدل به شاخص ترین فرد در دنیای موسیقی راک شد. گروه کویین به تدریج ، با اجراهای خیره کننده و آلبومهای پرفروشی چون Queen 2 و Sheer Heart Attack هواداران و علاقمندان فراوانی در عرصه جهانی یافته بود اما موفقیت عظیم آنها با ترانه "Bohemian Rhapsody" نوشته مرکوری از آلبوم A Night At The Opera به دست آمد. موفقیتی که با آلبومهای پر سرو صدای بعدی از جمله A day at race-1976 , News of the world-1977 , Jazz-1978 و 1979-Live Killers تحکیم شد. در این سالها مرکوری ترانه سرایی آثاری چون: Killer Queen,Somebody to Love, We Are the Champions, Don't Stop Me Now, و Crazy Little Thing Called Love را نیز بر عهده داشت. او در اواخر دهه هفتاد هنگامی که جزو خوانندگان پیشگام راک بود، با وجود عکس العملهای وحشت زده طرفدارانش، ظاهر خود را به کلی تغییر داد، موهایش را کوتاه کرد، سبیل گذاشت و لباسهای تمام چرم پوشید. ترانه ها، مجموعه ویدیو کلیپ ها، تورها و کنسرتهای گروه کویین همچنان به صورت مجموعه و تکی، remix و.... همچنان به بازار عرضه میشود و هواداران فراوان دارد.

او در 24 نوامبر 1991 درگذشت و انبوه طرفداران خود را در غم و ماتم قرار داد. التون جان از جمله کسانی بود که در مراسم تشیع جنازه وی بسیار گریست، از اقصی نقاط جهان برای مزار او گل ارسال شد و معروف است که حدود 4000 مترمربع گل بر سر مزار او جمع شده بود. بنا به درخواست خودش تابوت او را در یکی از کوره های مخصوص در شهر لندن سوزاندن ، برخی می گویند خاکستر آن به زنگبار فرستاده شده، برخی میگویند در یکی از موزه های لندن هست و برخی هم می گویند دست مری آخرین دوست دختر او می باشد. پس از مرگ او دیوار های خانه اش بصورت معبدی برای طرفداران درآمد و در یکی از شهر های سویس که استودیوی اصلی او قرار داشت بنای یادبودی برای این خواننده بزرگ راک - رو به دریا - تهیه شد.
چند نمونه از کارهای او :

نت موسیقی یکی از کارهای زیبای فردی بنام Killer Queen را می توانید از اینجا داشته باشید
There must be more to life than this
Made in heaven
Love kills
In my defense
I want to break free
موفق و پیروز باشید...
ادامه مطلب

دانلود آهنگ های امینم - Queen


در این پست آهنگهای یکی از بعترین گروههای راک کلاسیک رو ( که به شدت به اون علاقه مند هستم رو برای دانلود گذاشتم. و برای همین در این پست بیوگرافی این گروه رو نوشتم و در پست بعد مطالب (از دیدگاههای شخصی خودم رو) در مورد این گروه می نویسم.

Freddie Mercury يا همون فرخ بالسارايك ايراني الصل زرتشتي بوده است -در هزاره اي كه گذشت Queen به عنوان برترين گروه موسيقي جهان بعد از Beatles از سوي آكادمي بريتانيا انتخاب شد. -آهنگ Bohemian Rhapsody (حماسه كولي)علاوه بر دريافت جوايز بيشمار در دوران حيات Queen به عنوان برترين آهنگ هزاره گذشته انتخاب شد. -در بين 100 آلبوم برتر هزاره گذشته تنها 10 آلبوم از Queen به چشم مي خورد. -و نكته ديگه اينكه فردي مدت ها قبل از مرگش از بيماريش خبر داشته و اتفاقا زيباترين و تاثير بر انگيز ترين آثارش را هم در اين دوران ساخته بود. -يكي از همين آهنگ ها كه شايد بتوان گفت برجسته ترين آن ها هم مي باشد The show must go on (زندگي همچنان ادامه دارد)است كه جزو آخرين كارهاي فردي قبل از مرگش مي باشد. اين ترانه ركورددار بيشترين پخش در راديوهاي آمريكا هست. -يكي ديگر از ترانه هاي بيادماندني Queen ترانه المپيك 1992 بارسلونا بود كه فردي آن را همراه با يك خواننده اپراي زن اجرا كرد و چند وقت بعد از مرگش در آن مسابقات طنين انداز شد. -در مورد ْQueen حرف بسيار است كه انشاالله در موقع ديگري صحبت خواهيم كرد فقط همين از اعتبار و محبوبيت Queen بس كه بعد ازمرگ فرد در كنسرتي كه به احترام او برگزار شد بيش از 6.3 مليون نفر در بريتانيا و بيش از 1 ميليارد نفر در سراسر دنيا در بيش از 70 كشور جهان به تماشاي اين كنسرت و هنرنمايي گروه هاي بزرگ و شخصيت هاي هنري مشهور از جمله متاليكا .التون جان. گانزن روزز .اكستريم.ديويد باوي و جرج مايكل كه ترانه هاي فرد رو اجرا مي كردند نشسته بودند
1970
فردی مرکوری ( خواننده ) , راجر تيلور ( درامر ) , برايان می ( گيتاريست ) و مايک گروز ( بيسيست ) گروه کوئين را تشکيل می دهند . گروز خيلی زود پس از دو ماه از آغاز به کار گروه جدا می شود و باری ميچل جايگزين او می شود . از نظر فردی مرکوری نوای گيتار برای ميچل مشمئز کننده است .
1971
باری ميچل پس از آگاهی از نظر مرکوری گروه را رها می کند و به خانه مادرش باز می گردد . جان ديکن که جايگزين او شده با نوای سحرآميز ساز خود حتی قلب مرکوری سختگير را تسخير می کند . " کوئين " هنوز رونق نيافته و اعضا هر يک به کاری مشغولند ؛ فردی فروشنده پاره وقت يک سوپر مارکت , جان معلم خصوصی گيتار , برايان طراح دکور و راجر در حال مطالعه بر روی پروژه رشته تحصيلی اش - بيولوژی - است .
1972
مدير متهور شرکت پخش و ضبط Trident Audio Production دل به دريا می زند و با گروه برای ضبط چند ترانه قرارداد می بندد . فردی با همکاری برايان , آرمی برای گروه طراحی می کند .
1973
نخستين ترانه گروه با عنوان Keep Your Self Alive از ايستگاه های معتبر راديويی لندن پخش می شود . در اواخر سال گروه نخستين تور موسيقی خود را برگزار می کند .
1974
گروه کوئين در استراليا اجرای زنده ناموفقی دارند و از سوی تماشاگران هو می شوند . اين شکست با موفقيت آلبوم دوم گروه با عنوان Queen 2 جبران می شود . ترانه Seven Seas Of Rhye کوئين را در آمريکا مشهور می کند .
1975
تور آمريکا با موفقيت کامل همراه است ( عليرغم اين که فردی با بيماری ويروسی سختی در طول تور دست به گريبان است ) . ترانه Now Im Here تبديل به محبوبترين ترانه سال آمريکا می شود و خوانندگان نشريه معتبر موسيقی Melody Marker به اتفاق کوئين را به عنوان برترين گروه سال انتخاب می کنند .
1976
کوئين در اوج است . جوايز متعدد , کنسرت های موفق و پر تماشاگر و عرضه دو آلبوم جادويی با عنوان A Night At The Opera و Bohemian Rhapsody کنسرت گروه در Hide Park لندن پانزده هزار تماشاگر دارد . در پايان سال مستند Queen At The Rainbow از شبکه های مختلف تلويزيونی اروپا و آمريکا پخش می شود .
1977
از سوی آکادمی موسيقی بريتانيا ترانه Bohemian Rhapsody به عنوان بهترين ترانه بيست و پنج سال اخير معرفی می شود .
1978
اختلافات داخلی : جان ديکن در مصاحبه ای تلويزيونی مرکوری را يک " مستبد خودرای " خطاب می کند و ميانه شکرآب می شود . گروه در خطر انحلال است اما با ميانجيگری التون جان , جان و فردی با يکديگر آشتی می کنند . دو ترانه Spread Your Wings و Bicycle Race محصول اين سال هستند .
1979
کنسرت گروه در برلين به علت اغتشاش اعضای يک گروه آنارشيست به آشوب کشيده می شود . مرکوری پس از اقامتی دوازده ساعته در بازداشتگاه پليس قسم می خورد که ديگر به آلمان باز نگردد . آلبوم Live Killers در جولای و سه ترانه Love Of My Life , Don't Stop Me Now و Crazy Little Thing Called در دسامبر به بازار عرضه می شود .
1980
آلبوم The Game با فروش 45 ميليون نسخه ای خود در اروپا و آمريکا همه را به حيرت وا می دارد . شماری از بهترين ترانه های گروه از جمله Save Me , Play The Game , Another One Bites The Dust و Need Your Loving Tonight محصول اين سال هستند .
1981
کوئين به شرق دور و آمريکای جنوبی سفر می کند . در سائوپائولو کوئين در حضور دويست و پنجاه هزار تماشاگر اجرای برنامه می کند ( درست مثل آريان خودمون )
1982
ديويد بووی و فردی مرکوری ترانه Under Pressure را با همديگر می خوانند . دوازدهمين آلبوم گروه با عنوان ht Space پرفروش ترين آلبوم موسيقی سال می شود .
1983
اعضای گروه موقتا از هم جدا می شوند تا آثار انفرادی خود را عرضه کنند . برايان آلبوم Star Fleet را تنظيم و ضبط می کند و فردی مرکوری Love Kills را برای نسخه مرمت شده متروپليس فريتز لانگ تنظيم می کند .
1984
آلبوم The Works و پنج ترانه Its a Hard Life , Hammer To Fall , Radio Ga Ga , I Want To Break Free و Thank God Its Christmas حاصل فعاليت گروه پس از وقفه ای يک ساله است
1985
فردی مرکوری آلبوم انفرادی Mr Bad Guy را روانه بازار می کند . کنسرت ريو دو ژانيرو ( با دويست هزار تماشاگر ) و ويمبلی ( با هشتاد هزار تماشاگر ) در اين سال خبر از محبوبيت روز افزون و خدشه ناپذير کوئين می دهد .
1986
فردی مرکوری تنظيم موسيقی فيلم کوه نشين ( High Lander ) را به عهده می گيرد . ترانه ای که با عنوان A Kind Of Magic برای اين فيلم می خواند در آلبوم جديد گروه به همين نام وارد بازار می شود .
1988
شانزدهمين آلبوم گروه با عنوان Miracle فروش نااميدکننده ای دارد . اما سه ترانه انفرادی گروه با عناوين The Invisible Man , Scandal و I Want It All گروه را همچنان در اوج نگه می دارد . در پايان سال فردی از بيماری علاج ناپذير خود مطلع می شود .
1989
عرضه هفدهمين آلبوم گروه با عنوان Innvendo مصادف با وخامت حال فردی مرکوری می شود . او به مدت سه ماه در بيمارستان گاسفورد مينکز لندن بستری می شود .
1990
آکادمی موسيقی بريتانيا به مناسبت بيستمين سالگرد تاسيس گروه کوئين مراسم باشکوهی برگزار می کند . در دسامبر اين سال فردی بر اثر پيشرفت بيماری فوت می کند در حالی که اجرای مجدد ترانه Bohemian Rhapsody در صدر جداول محبوبترين ترانه های روز اروپا و آمريکا قرار دارد.

این هم آهنگهای کوئین. برای دانلو هر آهنگ روی آن راست کلیک کرده و گزینه ی Save Target As... رو انتخاب کنید:














ادامه مطلب

دانلود آهنگ های آوریل لاوین - Avril Lavigne

بیوگرافی و زندگی نامه :نام کامل: Avril Ramona Lavigneنام خودمانی: Avvie/Avروز تولد: ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴زادگاه: کانادامليت: امريکايیقد: ۱۵۷cmوزن: ۴۷kgرنگ چشم: آبیرنگ مو: مايل به قهوه ای{خرمايی}رنگ های مورد علاقه: مشکی و قرمزساز: گيتارخال کوبی: -----سايز کفش: ۷پدر: French-Canadian{John Lavigne}مادر: French-Canadian{Judy Lavigne}برادر: Matthew {بزرگتر }خواهر: Michelle{کوچکتر }حيوان خانگی: Sam{سگ نژاد آلمانی }Avril Lavigne و آلبومی بنام Under My SkinAvril Lavigne با دادن اين آلبوم جديد مقام اول Pop Charts رو به خود اختصاص داد اونم بدون هيچ عمل غير اخلاقی.نه لباس‌های مبتــذل و Sexy می‌پوشـه و نه رقص وسوسه آميز انجام ميـده و نه به حوادث به صورت خلاصـه اشاره می‌كنه و از هيـچ عامل و روش Hip Hop هم استفاده نكــرده هيچ Lyrics تحريك كننده ای هم نخونده . Avril Lavigne از همه خواننــده‌ها و همه رديف‌هــای خود هم خودش رو جســورتر نشون ميده و هم منظورش رو به صورت روشنتر و واضح‌ تر بيان ميكنه.رفتار و گفتار اون باعث شده ميليــون‌ها بچـــه دوبــــاره به پدر و مادرشون اطمينان بدن.از دو سال گذشته تا حالا خصوصيات Avril بودن در اون متـــمركز شده همون خصوصـــياتی كه در آلبــوم Under My Skin بازگو می‌كنه . اون به هيچ چيز خيانت نكرده و حتی الان هم پس از گذشـت چند ســال با روش خود كه باعث موفقــيـت فـــوق‌العاده‌ی اولـــين آلبوم خود بنـام Let Go شد هنــوز هـم هر جــوری كه هست كارنامه‌ی عمل خودش رو بدون لكه‌ی ننگی تميز نگه داشته . اون يك ۱۹ساله‌ی سفيد لوحه 8)ساده بودن همون چيزی هست كه باعث شده بهترين آهنگ‌هاش مــقاوم و ســخت و پايدار باشـن حالا خواه اينكه شايسته‌ی Punk يا Faux يا Maudlin Ballad باشه Avril اين آهنگ‌ها رو قطعـــا و كاملا به طور صــريح و بی‌پرده می‌خــــونه . شما مـــی‌تونين هر چقدر كه بخوايــــن آهنگ‌هاشو گوش بدين . موزيـــك Avril واقعــــا ديوانه كنندس و خيلی سخته كه بگيم در كدوم دسته موسيـــــقی قرارش بديم - آهنــــــگ موفقيــت آميز و درخشـان I'm With You تقريبا يه صدا و حال و هوای ييلاقی غير قايل احساس داشــت و يك ملودی متــــــال مبــــهـم و سربسته و يك همخوانی كه نمی‌تونه بيـجا و بی‌محـــل به عنوان يه مدعــــــی آمريكايی مطـــرح بشه اگرچـــه هيچكدوم از اين مدعيان و مسابقه‌دهندگان نمی‌تونستن به اين سادگـــی است آهنـــــــگ رو بخونن.Lavigne در آلـبـــوم جديـــدش يعنی Under My Skin با يك ماتريس تيمی رو كه روی بيشتر آهنگ‌های آلبوم Let Go كار كرده بودن رو جدا كرد Avril در اين آلبوم جديد با يه گروه Songwriter غير قابل تحمل و گيتاريستش Evan Taubenfeld و Songwriter كانادايـــــی Chantal Kreviazuk شــــروع بكار كرد و در تهيه اين آلبـــوم با بهم پيوستن اين عوامل آلبومی قابل قبول و فرمول دار تری بوجود آورد . Lavigne در آلبـــــوم Under My Skin هيچ فكر و هدف تازه ای وارد نمی‌كنه بلكه چهره‌ی آهنــگ‌های آلبوم قبلی يعنــــی Let Go رو درخــشان‌تر می‌كنه اغلب اوقات صداش رو در يك آهنگ به چند جور و نوع تغير ميده تا مطمئن بشه كه شما از خوانندگی اون خســـــته نشدين و زيبايی Chorus ها رو درك می‌كنين . آهنگ اصلی و مهم اين آلبوم همون آهنگی كه زودتر از خود آلبوم Under My Skin منتشر شد كه Don't Tell Me نام داره ميشه گفت كه آهنگی هســت كه بيشترين شخصيت Avril رو در خودش داره و نشون ميده كه Avril دنبال چه چيزی هست و منظورش چيـــــه :Pاون در اين Clip با يه بوسه‌ی شرم آور دوست‌پسر شهوتی خودش رو می‌خواد ترك ‌بكنه و همين كه شــروع می‌كنه به عنوان يه گيتاريست گيتار ميزنه از پسره می‌پرســـه كه Did I not tell you that I'm not like that ?girl/The one who gives it all away, yeah/Did you think that I was going to give it up to you يعنـــی اينكه " آيا به تو نگفتم كه من اون دختر نيستم ﴿اون دختری كه تو انتظار داری باشم﴾ " / " كسی كـه مرتبا و بطور پيوسته اونو به تو ميده؟" / " فكر می‌كردی كه می‌خواستم اونو به تو تسليم كنم؟" نحوه‌ی بيان اين مسئله و ديدگاه ممكنه رنج‌اور باشه ولـــی در عوض اون Avril با صدای خوبش از پس اين كار بر مياد صدايی كه تظاهر به صداقت و درستكاری ميكنه.در اين آلبوم هيچ آهنگی شبيه به آهنگ " Nobody's Fool " نيست آهنگی كه سبكه Hip-Hop در خـــــودش داره و بطور آزمايشی خوانده شده و در آلبوم Let Go قرار دارد . تنها چيــــزی كه در ايـــــن آلبوم Avril Lavigne تغيير نكرده وسواسی بودن و دقت زياد او در آمــــــاده كردن اين آلبوم بود . اون به تنهايی تمام هجاها رو تلفظ می‌كنه يعنی اينكه Background Vocal هم نداره و آهنگ‌هــــــاشو به تنهايـــــی می‌خونه . از خواندن تند تند و محكم ادا كردن هجاها مثله بعضی خواننده‌ها كه می‌خوان ما رو متقـــاعد كنن كه ترانه‌شون معنا خاصـــی داره ، خودداری می‌كنه . كلمات و ريتم‌ها همون چيـزهايی هستن كه Avril ميخواد به مخاطب برسونه و همين ها كافی هستن .بعضی از ترانه‌هاش مبهم هستن و نمايان شدن صورت خشك Avril هم در فهماندن معنی ترانه كمكـــــــی نميتونه بكنه . در آهنگ How Does It Feel از ايـــن آلبوم اون بارها و بارها می‌پرسه كه "How does it feel tobe/Different from me" يعنی اينكه متفاوت بودن با من چه احساسی داره؟ شما در اين آهنگ پی ميبريـن كه Avril چندان علاقه‌مند به شنيدن جواب اين سوال نيست و هنوز هم كسی پيدا نشده كه اين احســـاس سادگی ملال‌آور و خسته‌كننده‌ی دوران Teenage مانند احســــــاس Avril براش پيـــش اومده باشه . بهترين آهنگ آلبوم Under My Skin كه كمی هم خشن هست آهنگ ۳ دقيقه‌ای He Wasn't نام داره .در Lyrics اين آهنگ جملات نامفهومی از قبيل "He wouldn't even open up the door/He never made me feel like I wasspecial." " اون هيچ وقت نمی‌خواست در رو باز كنه/هيچ وقت باعث نشد اونی كه هستم رو احساس كنم."وجود داره . اين جملات پر از احساس خفت و خواری و دلسوزی به حال خود هستند ولی Avril طوری اين جملات رو می‌خونه كه انگار زياد ناراحت نيست.آنسوی ملودی‌های تفريحی و زيبا در آخرين كار Avril Lavigne بنام Don't Tell Me مردمی هم كنار اين خواننده‌ی ۱۹ ساله زندگی می‌كنن انگار كه وخود خارجی ندارن.در جای ديگری ، در آلبوم جديدش بنام Under My Skin كه May 25 بيرون اومد ، اين خواننده‌ی كانادايـی از عهده‌ موضوعات و سرفصل‌هايی چون "جدايی خيلی احساسانه" در آهنگ ﴿"Together"﴾ و "باطن‌بينی و درون‌گـرايی" در آهنگ ("? How Does It Feel") و "ترس از رشد كردن و بزرگ‌شدن" در آهنگ ("Nobody's Home") برمياد .اين موضوعاتی كه Avril در اين آلبوم مورد برسی قرار ميده خيلی بالغ‌ تر از دوران Teenage اون و "آلبــــوم 2002 بنام Let Go ميباشد .Avril ميگه : "من همون شخص هستم و همونی هستم كه روی آهنگ‌های هر دو آلبــــوم كار كردم ، ولــــی سليقه‌ی من تغيير كرده . وقتی روی اولين Record كار می‌كردم مانند يه دختره ۱۶ ساله بودم"در حالی كه بعضی از آهنگ‌ها در دومين آلبوم Avril تاريك‌تر و مبهم‌ترند ، نشون ميده كه آهنگ‌هاش كمی سنگين‌تر شدن.Avril توضيح ميده كه : "وقتی شما جوانترين ، زودتر رشد می‌كنين و هميشه در حال عوض كردن و تغيـير دادن ذهن خود هستين . شما يك روزی در اين راه قرار می‌گيرين و روز ديگر در راه ديگری.شما تلاش می‌كنين كه تفاوت اونی كه هستين با اونی كه می‌خواين باشين رو بفهمين و اين دو رو تمايز بدين . Under My Skin چيزی هست كه من در موردش فكر می‌كنم ، چيری كه ممكنه منو اذيت كنه و چيزيه كه در كنار منه"مهم‌تر از همه اينه كه Avril رشد كرده و به عنوان يه Songwriter هم فـــعاليت مــــی‌كــنه و حتی به درجـه يه businesswoman رسيده و ميدونه كه آروم و آهسته پيش رفتن خوبه ولی تغيير جهت كار درستی نيست.Avril ميگه : "من در راه موســــيقی تيره تری هستم و ميدونســتم كه بايد روی آهنگ‌های Rock كار كنم ولی همون موقع به عنوان يه ستاره‌ی Pop مطرح شدم . من نمی‌خوام جهتگيـــری مخالف در برابر موســــيقی Pop داشته باشم.من از Pop متنفر نيستم بلكه ميخوام در كنار اين دو سبك فعاليت كنم
اینم آهنگهای Avril Lavigne .برای دانلود روی هر آهنگ راست کلیک کنید و گزینه ی save target As... رو انتخاب کنید:
اینم متن ترانه ی I am with you از آوریل که خودم ترجمش کردم
I'm standing on the bridge من بر روی پلی ایستاده ام
I'm waiting in the dark ودارم در تاریکی انتظار می کشم
I thought that you'd be here by now فکر کردم تو حالا اینجایی تا ببینمت
There's nothing but the rain ولی آنجا هیچ چیز نیست جز باران
No footsteps on the ground و نه حتی هیچ ردپایی روی زمین
I'm listening, but there's no sound دارم گوش می دهم اما هیچ صدایی نمی آید
Isn't anyone trying to find me? هیچ کی هست که سعی کنه پیدام کنه؟
Won't somebody come take me home هیچ کی نمی خواد بیاد منو به خونه ببره؟
It's a damn cold night تو این شب خیلی سرد
Trying to figure out this life می خوام که این زندگی رو پیدا کنم
Won't you, take me by the hand, take me somewhere new اگه تو هم می خوای پس دستامو بگیر و منو به یه جای نو ببر
I don't know who you are but I, I'm with you مهم نیست که تو کی هستی مهم اینه که من با تو هستم
I'm with you من با تو هستم
I'm looking for a place
دارم دنبال جایی می گردم
I'm searching for a face
دارم دنبال کسی می گردم Is anybody here I know
کسی اینجا هست که بشناسمش Cause nothing's going right and
چون آخه این گونه هیچ چی درست پیش نمیره Everything's a mess
و همه چیز آشفته است And no one likes to be alone
و هیچ کی تنهایی را دوست نداره
Isn't anyone trying to find me?
هیچ کی هست که سعی کنه پیدام کنه؟ Won't somebody come take me home
هیچ کی نمی خواد بیاد منو به خونه ببره؟ It's a damn cold night
تو این شب خیلی سرد Trying to figure out this life
می خوام که این زندگی رو پیدا کنم Won't you, take me by the hand, take me somewhere new اگه تو هم می خوای پس دستامو بگیر و منو به یه جای نو ببر I don't know who you are but I, I'm with you
مهم نیست که تو کی هستی مهم اینه که من با تو هستم I'm with you
من با تو هستم
Oh, why is everything so confusing
آه نمیدونم چرا همه چیز اینقدر گنگ به نظر می رسه Maybe I'm just out of my mind
شاید من در ورای خیالم سیر می کنم Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah Yeah آره ...
It's a damn cold night
تو این شب خیلی سرد Trying to figure out this life
می خوام که این زندگی رو پیدا کنم Won't you, take me by the hand, take me somewhere new اگه تو هم می خوای پس دستامو بگیر و منو به یه جای نو ببر I don't know who you are but I, I'm with you
مهم نیست که تو کی هستی مهم اینه که من با تو هستم
I'm with you
من با تو هستم Take me by the hand, take me somewhere new
دستامو بگیر و منو به یه جای نو ببر I don't know who you are but I, I'm with you مهم نیست که تو کی هستی مهم اینه که من با تو هستم I'm with you
من با تو هستم Take me by the hand, take me somewhere new
دستامو بگیر و منو به یه جای نو ببر I don't know who you are but I, I'm with you مهم نیست که تو کی هستی مهم اینه که من با تو هستم I'm with you
من با تو هستم I'm with you
من با تو هستم
اينم آلبود :The Best Damn Thing
Track 01 - G.i.r.l.friend
Track 02 - I Can Do Better
Track 03 - Runaway
Track 05 - When You're Gone
Track 07 -Hot
Track 08 - Innocence
Track 11 - Contagious
Track 12 - Keep Holding On
ادامه مطلب

Sunday, June 03, 2007

نیاز به یک انتلکتوئل خارجی بین ِ ایرانی دوست

امروز ظهر وقتی برای استراحت در محل کارم در حال چایی خوردن بودم، بطور خیلی اتفاقی یک روزنامه ی شرق که برای شنبه 12 خرداد بود را نگاه کردم، تیتر بزرگ این شماره ی روز (هرچند که سعی شده بود اینگونه نباشد) مرا ناگهان شوکه ساخت. تاکید وزیر کشور دولت نهم بر ترویج ازدواج موقت!!!
خب این خبر بود که ذهنم را بهم ریخت وقتی به صفحهی دوم روزنامه دیدم که گزارش ها و نقل قول هایی که از جانب افراد یا احزاب ارائه شده بود نشان میداد که همه مشکلات مملکت ما مثل صفحه ی د.م روزنامه ی شرق دیروز بود
از یک طرف آقای جنتی در نماز جمعه از مطبوعات منتقد طرح های اخیر نیروی انتظامی گله کرده بود و گفته بود که این مطبوعات باید خجالت بکشند!
از طرف دیگر در یک همایش که مربوط به رسانه اینطور نتیجه گیری شده بود که باید مطبوعات توان انتقال از دولت را داشته باشند و شرایط برای ارائه و مطرح کردن نقد مهیا باشد ولی همان شعار همیشگی را هم بررسی کرده بودند ! آزادی بیان از آن طرف خانم فلانی همسر سخنگوی دولت در یک کقاله به انتقاد از دولتی که شوهرش در آن کار میکند پرداخته و اینکار باعث شده که اصولگرایان از این کار حسابی شاکی شده و تقاضای مجازات ِ آن زن - فقط به خاطر گفتن عقایدش) شده و گویا میخواهند یک آشی برای این خانوم بپزند که یک وجب زویش روغن داشته باشد. آنوقت در همین صفحه گزارشی نوشته شده بود از یک همهایش برگزار شده بود تا به بیان دیدگاههای مذهبی (اسلام اجتماعی - سیاسی) بپردازند که جناب آقای سید محمد خاتمی معروف که گویا دبیر اجرایی این همایش (یا یک چیزی در همین مایه ها) بودند در طی سخنرانی شان فرموده بودند که اما خمینی با تفتیش آرا و عقاید انسانها مخالف بود، که با گفتن این حرف یک بابایی که آنجا بود جو گیر میشو و با صدای بلند میگوید تکبیر ولی کسی هم جوابش را نمیدهد، برای اینکه آنجا تالار همایش صدا سیما بود و تدابیر امنیتی و غیر امنیتی شدیدی داشت و خیلی از فعالان سیاسی آنجا بودند وکلی هم مهمان خارجی بود. بنابراین آنجا جای این جلف بازیها نبوده.
-
با این تفاسیر اگر یک آدمی که در این جامعه زندگی میکند وقتی این اخبار و گزارشهای پارادوکسیکال را می خواند فکر میکنید چه فکری پیش خودش میکند؟
نمی گوید ما با خودمان (با همدیگر) درگیرم؟!
نمی گوید خیلی از جبهه گیری هائی که اینجا (در ایران) است شبیه چشم و همچشمی دوتا جاری ی ی متلک انداختن های خواهر شوهر به زن داداش است! گاهی این جریانات از اختلافات کودکان در مهد کودک هم ضحک تراست!
نمی گوید که اینها (ما ایرانیها) با وجود داشتن اینهمه بدبختی و مشلات ِ جور و واجو و ناجور الّا و بلّا گیر داده ایم باید مشکل آن دویست و پنجاه گرم گوشت لای پای جوانها را حل کند!
بطوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب
از همین رو بحث های خیلی از رسانه ها در حال حاضر بوی کباب چرب و خوشمزه ی سیخ شده را میدهند
امروز فرداست که مطرح کردن مجدد قضیه ی ازدواج موقت بشود سوژه ی جدید همه ی وبلاگ نویسها!
ای کاش میشد یکی از بیرون جامعه ایران را ببیند و به ما بفهماند که ما خودمان را گم کرده ایم و هرچه میگردیم پیدایش نمی کنیم و دائما در حال چرخیدن دور ِ خودمان هستیم
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده