گرفتـــــه دسـت دلم را نگاه پنهـاني
و دلخوشم به همين جانپناه پنهاني
زدم به آبي دريا دل كبـــــودم را
زدم به آبي دريا دل كبـــــودم را
دراين هواي مه آلود و ماه پنهاني
و بی خیالِ زمستان، كه بار ديگر عشق؛
و بی خیالِ زمستان، كه بار ديگر عشق؛
نهاده بر سر عقلـم كـلاه پنهاني
سواي سفسطه وقتي ويار حوّا هست
سواي سفسطه وقتي ويار حوّا هست
حـــــيا و ترس نـدارد ،گنــاه پنهاني
دراين زمانهء جبري كه سيب مي بارد
فلك ! بهانهء اين اشــتباه پنهاني
خداكند كه بپيچد درون احساسم
تمام ريشهء مـهر گيـــاه پنهاني
*
غريبه كاش بداني چه لذتي دارد
*
غريبه كاش بداني چه لذتي دارد
ميان اين هـــمه آدم نگاه پنهاني!
0 comments:
Post a Comment