تو را نه در کنارم نه در کرانه دیدم
تو را نه در گذار از شب بهانه دیدم
تو را نه شکل فریاد نه حرف رفته از یاد
تو را نه در گذشته نه در زمانه دیدم
تو را عطر باران به باغ سرخ ایمان
تو را به خاک امید چویک جوانه دیدم
در آسمان واژه حریر ناب شعری
تو را حضور احساس در این ترانه دیدم
در انهدام تبعید در سوگ مرگ خورشید
تو را در التهاب شب آشیانه دیدم
از منظر نگاهت هر گز گذر نکردم
حرفی که در سُرایش سِرَ ترانه دیدم
از پای بست عمرم تنها تو را چو نوری
در ذهن لحظه هایم یک جاودانه دیدم
در امتداد سرخ خط غروب خورشید
تو را در آن حرارت چه عاشقانه دیدم
ماندی غزلواره ام در چشمت آواره ام
برای معراج دل تو را نشانه دیدم
0 comments:
Post a Comment