شب شهر رابلعيد; نامت بر زبان هايي...
مرگ تو در دستور كار پاسبان هايي-
كه دور ميدان جمع بودند و نمي ديدند
رد مي شوي در خيل خندان جوان هايي
رد مي شوي رد مي شوي رد مي شوي اما
رد تو را پوشانده خون و استخوان هايي -
كه از سگان كشته ي اين دور و بر مانده.
شليك كن سمت سياسي ها همان هايي -
كه دور ميدان ايستاده اند مدت هاست.
شليك كن! بگذار مثل يك چريك پير
در ذهن ها بر جا بماني با نشان هايي-
از زخم و تركش هاي پي در پي كه مي دانم
فردا سياسي ها تو را هم دور مي ريزند.
مرگ تو در دستور كار پاسبان هايي-
كه دور ميدان جمع بودند و نمي ديدند
رد مي شوي در خيل خندان جوان هايي
رد مي شوي رد مي شوي رد مي شوي اما
رد تو را پوشانده خون و استخوان هايي -
كه از سگان كشته ي اين دور و بر مانده.
شليك كن سمت سياسي ها همان هايي -
كه دور ميدان ايستاده اند مدت هاست.
شليك كن! بگذار مثل يك چريك پير
در ذهن ها بر جا بماني با نشان هايي-
از زخم و تركش هاي پي در پي كه مي دانم
فردا سياسي ها تو را هم دور مي ريزند.
0 comments:
Post a Comment