مدتها بود که اینجا خاک میخورد و من دلم پر بود اما حرفی برای گفتن نداشتم! نه که نداشتم همان محرمعلی خان معروفی روی متون قلمی شده ام مهر «روا» ی معروف خود را نمی زد و من مجبور بودم که هیچ نگویم...
اما ...نشد این همه دیده را نادیده بینگارم و این امور مشتبه را به طاق نسیان بسپارم! همهء کسانی که اوضاع و اخبار سیاسی ایران را پیگری میکنند، میدانند که این روز ها هیچ گربهای بی چشم داشت به انتخابات نهم مجلس موش نمیگیرد. البته بسیاری کسان که بر اوضاع جامعه نگاه واقع بینانه تری دارند اما در عرصهء عمومی صورت اعتبار خود و نظام را با سیلی سرخ نگه میدارند، به واقع دریافتهاند که بخش اعظمی از نیرویهای محرک برای حضور مردم پای صندوقرای میل و مجالی برای شرکت در انتخابات ندارند، ولی چون حضور مردم پای صندوقها خود نمادی از مشروعیت نظام بوده در رسانههایشان با زبان بیزبانی از اصلاح طلبان میخواهند در بازی شرکت کنند، تا هم آنها به اتحاد دست یازند و هم مردم بهپای صندوق ها بیایند.
امروز در رسانه منتسب به آقای لاریجانی هم مطلبی خواندم که بوی همین رویکرد را داشت. اما آنچه برای من عجیب بود کور بودن و یا محتملاً کر بودن نویسندهء گمنام این مطلب بود. حضرات در نوشتار خود اورده بودند:
سخن گفتن درباره تحریم انتخابات حرفی تکراری و نخنما در میان مخالفان خارج نشین نظام جمهوری اسلامی است اما همین سخن در میان اصلاحطلبان داخل ایران حرفی است قابل بررسی.
خب تا اینجای کار حرفی نیست . اما خودفریبی (یا عوامفریبی ) از آنجا شروع میشود که اساتید افاضه فرمودند:
حرکتهای رادیکال برخی اصلاحطلبان پس از انتخابات سال 88 ریاست جمهوری باعث شد تا رویکرد نظام نسبت به آنها تغییر کند. از سوی دیگر این یک اتهام تکراری است که از زمان انتخابات مجلس هفتم و در تمام انتخاباتها اصلاحطلبان به عملکرد شورای نگهبان اعتراض و بررسی صلاحیتها را سلیقهای عنوان میکردند. اتهامی که هیچگاه شاهدی برای اثبات آن ارایه نشد.
گویا دوستان ردصلاحیت 2000 نفر در انتخابات مجلس هفتم را کور بوده ندیدهاند! یا اینکه اصلا خبر ندارند برای اصلاح طلبان حزب و یا تشکلی باقی نمانده که بخواهند در بازی شرکت کنند! آن چند نفر کبریت بیخطر و احزاب بی نفر هم با رسانههای منفعلشان صرفاً برای خالی نبودن عریضه است. وگرنه کیست که نداند چهرههای شاخص اصلاح طلب یا در زندانند یا در کنج عافیت تر شاهد و ساقی کردهاند.
برای من همیشه این سوال بوده که ایا آقایان اینگونه توجیهات را از روی جهالتشان روی خروجی رسانههاشان میگذارند یا از روی مثلاً تدبیر و تعقلشان؟ تازمانی که چنین تحلیلهای کودکانهای در رسانهها شان منتشر میشود کسب پایگاه اجتماعی اطلاحطلبان برای ایشان یک آروز خواهد بود. نیروهای تند رو ترهم باید قبول کنند که رفتار بی فکرشان حمایت مقامات عالیرتبه نظام را دربر نخواهد داشت! امروز داشتم با یکی از بچهحزبالهیهای همشهریمان (که پدرش را همه میشناسند) خیلی دوستانه بحث میکردم و از او پرسیدم چرا بر خلاف آیتالله خمینی که با تدبر از اشغال کنندگان سفارت سابق امریکا حمایت کردند، من چیزی از حمایت آیت الله خامنهای از اشغال کنندگان سفارت انگلیس نه شنیدم و نه خواندم؟
بگذریم!
این روزها وقتی تاریخ مشروطه و وقایع پیش و پساز آن را میخوانم متوجه میشوم.... اصلا بهتراست هیچ نگویم و شما خودتان قضاوت کنید!
ملکالشعرای بهار در سنه 1289 شمسی در مشهد و در هنگامهء شروع انتخابات مجلس سروده بود:
ماه مشروطه در اين ملک طلوعيدن کرد
انتخابات دگر باز شروعيدن کرد
شيخ در منبر و محراب خشوعيدن کرد
حقه و دوز و کلک باز شيوعيدن کرد
انتخابات دگر باز شروعيدن کرد
شيخ در منبر و محراب خشوعيدن کرد
حقه و دوز و کلک باز شيوعيدن کرد
وقت جنگ و جدل و نوبت فحش و کتک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
صاحب الرايا! رو صبح نشين روی خرک
رايها پيش نه و داد بزن های جگرک
پوت قند آيد از بهر تو و توپ برک
می دود پيشتر و می دهدت بيشترک
رايها پيش نه و داد بزن های جگرک
پوت قند آيد از بهر تو و توپ برک
می دود پيشتر و می دهدت بيشترک
هر که عقلش کم و فضل و خردش کمترک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است.
انتخابات شد و اول دوز و کلک است.
اين وکالت نه به آزادی و خوش تعليمی است
نه به دانستن تاريخ و حقوق و شيمی است
بلکه در تنبلی و کم دلی و پر بيمی است
يا به پوتين و کلاه و فکل و تعليمی است
نه به دانستن تاريخ و حقوق و شيمی است
بلکه در تنبلی و کم دلی و پر بيمی است
يا به پوتين و کلاه و فکل و تعليمی است
يا به تسبيح و به عمامه و تحت الحنک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است.
انتخابات شد و اول دوز و کلک است.
0 comments:
Post a Comment