نمی دانم تا بحال اسم «محک» به گوشتان خورده یا نه؟
موسسۀ حمایت از کودکان! «محک» موسسه ای ست برای محک عاطفت و نوع دوستی ما، بانوئی را می شناسم، که به آنجا رفته بود و گزارشی از آنجا تهیه کرد که وی خروجی ایلنا هم رفت:
در هر بخش و هر سالن اتاقهاي بازي است، بچهها بازي ميكنند بعد شيمي درماني ميشوند، بازي ميكنند، آزمايشگاه ميروند، بعد دوباره بازي ميكنند، شيمي درماني و آزمايش دادن هم برايشان بازي شده است.
به گزارش خبرنگار ايلنا، اينان پاكترين مردماناند، كودكاني كه در آغازين سالهاي زندگي شان با سختترين بيماري بشر دست و پنجه نرم ميكنند، مسوولان بيمارستان محك ميگويند، هنوز پژوهشگران موفق نشدهاند علت ابتلا به سرطان را دركودكان كشف كنند، آنها ميگويند وقتي بزرگسالي سرطان ميگيرد علتهاي زيست محيطي، عوامل رواني و تغذيه بسيار در ابتلاي آنها موثراند، اما كودكاني كه تازه پا به عرصهي حيات گذاشتهاند. چه! آن هنوز هيچ يك از اينها را تجربه نكردهاند، آري اينان پاكترين مردم هستند آنقدر پاك كه در نقاشيهاي كودكانهشان خانهها هم به رنگ سبز است. رنگ حيات، وقتي كه در حال شيمي درماني نباشند، وقتي كه در حال آزمايش دادنهاي مختلف نباشند، وقتي كه از شدت گرفتن دارو خواب نباشند در اتاقي بازي ميكنند، مددكاران محك ميدانند كه بازي آرامبخش كودكان است.
در هر بخش و هر سالن اتاقهاي بازي است، بچهها بازي ميكنند سپس شيمي درماني ميشوند، بازي ميكنند، آزمايشگاه ميروند، بعد دوباره بازي ميكنند، شيمي درماني وآزمايش دادن هم برايشان بازي شده است، اينها را هم از نقاشيهاشان ميشود فهميد.
نقاشيهاي سبزي كه روي آن نوشته است، اين جا بيمارستان است، اين گلها و پروانهها – براي بچههاي محك ما، نقاشيهاي سبزي كه در آن همه ميخندند، آري بچهها همه ميخندند، راهنماي بازديد ما از اين بيمارستان فوق تخصصي ميگويد: شما هيچ جاي محك صداي گريه كودكان را نميشنويد، آري او راست ميگويد، پرستاران و مددكاران آموزش ديدهاند كه با كودكان چطور برخورد كنند، براي والدين آنها جلسات روان درماني گروهي برگزار ميشود اما آيا دل اين پدر و مادرها ارام است براي كودكاني كه قبل از پير شدن موهايشان ريخته است.
گلها و پروانهها از تمام سقفهاي محك آويزان است همه جا عروسكها را ميبينيد و در تمام درها وديوارها قاب نقاشيهاي سبز كودكان است، سبز رنگ حيات كودكاني است كه 35 درصد آنها به آن باز ميگردند.
دختركي سرم شيمي درماني دردست راه ميرود به خودم ميگويم اين كاش كوچكتر بود، آنقدر كوچك كه پدر ومادرش سرمش را ميگرفتند، شايد آن طور گذر زمان را در برزرخ ماندن و رفتن نميفهميد.
جايي خوانده بودم، كودكي كه به سرطان خود پيروز شده داستاني نوشته براي كودكان سرطاني، فكر ميكنم كه هر يك از اين كودكان داستانها دارند براي نوشتن داستان تلاش براي سبز كردن زندگي شان از كاشته شدن سرطان، تا روييدن ورشد كردنش تا تلاششان براي خشك كردنش و كاشتن حيات درحياط زندگي شان.
چقدر كوچك بودم در ميان كودكاني كه براي وجودشان ميجنگيدند و چقدر ناچيز در ميان آنهايي كه ذره ذره محك را ياري ميدادند... چقدر اين كودكان تخس بيمو شاد ميجنگند.
گزارش: تارا بنياد
موسسۀ حمایت از کودکان! «محک» موسسه ای ست برای محک عاطفت و نوع دوستی ما، بانوئی را می شناسم، که به آنجا رفته بود و گزارشی از آنجا تهیه کرد که وی خروجی ایلنا هم رفت:
در هر بخش و هر سالن اتاقهاي بازي است، بچهها بازي ميكنند بعد شيمي درماني ميشوند، بازي ميكنند، آزمايشگاه ميروند، بعد دوباره بازي ميكنند، شيمي درماني و آزمايش دادن هم برايشان بازي شده است.
به گزارش خبرنگار ايلنا، اينان پاكترين مردماناند، كودكاني كه در آغازين سالهاي زندگي شان با سختترين بيماري بشر دست و پنجه نرم ميكنند، مسوولان بيمارستان محك ميگويند، هنوز پژوهشگران موفق نشدهاند علت ابتلا به سرطان را دركودكان كشف كنند، آنها ميگويند وقتي بزرگسالي سرطان ميگيرد علتهاي زيست محيطي، عوامل رواني و تغذيه بسيار در ابتلاي آنها موثراند، اما كودكاني كه تازه پا به عرصهي حيات گذاشتهاند. چه! آن هنوز هيچ يك از اينها را تجربه نكردهاند، آري اينان پاكترين مردم هستند آنقدر پاك كه در نقاشيهاي كودكانهشان خانهها هم به رنگ سبز است. رنگ حيات، وقتي كه در حال شيمي درماني نباشند، وقتي كه در حال آزمايش دادنهاي مختلف نباشند، وقتي كه از شدت گرفتن دارو خواب نباشند در اتاقي بازي ميكنند، مددكاران محك ميدانند كه بازي آرامبخش كودكان است.
در هر بخش و هر سالن اتاقهاي بازي است، بچهها بازي ميكنند سپس شيمي درماني ميشوند، بازي ميكنند، آزمايشگاه ميروند، بعد دوباره بازي ميكنند، شيمي درماني وآزمايش دادن هم برايشان بازي شده است، اينها را هم از نقاشيهاشان ميشود فهميد.
نقاشيهاي سبزي كه روي آن نوشته است، اين جا بيمارستان است، اين گلها و پروانهها – براي بچههاي محك ما، نقاشيهاي سبزي كه در آن همه ميخندند، آري بچهها همه ميخندند، راهنماي بازديد ما از اين بيمارستان فوق تخصصي ميگويد: شما هيچ جاي محك صداي گريه كودكان را نميشنويد، آري او راست ميگويد، پرستاران و مددكاران آموزش ديدهاند كه با كودكان چطور برخورد كنند، براي والدين آنها جلسات روان درماني گروهي برگزار ميشود اما آيا دل اين پدر و مادرها ارام است براي كودكاني كه قبل از پير شدن موهايشان ريخته است.
گلها و پروانهها از تمام سقفهاي محك آويزان است همه جا عروسكها را ميبينيد و در تمام درها وديوارها قاب نقاشيهاي سبز كودكان است، سبز رنگ حيات كودكاني است كه 35 درصد آنها به آن باز ميگردند.
دختركي سرم شيمي درماني دردست راه ميرود به خودم ميگويم اين كاش كوچكتر بود، آنقدر كوچك كه پدر ومادرش سرمش را ميگرفتند، شايد آن طور گذر زمان را در برزرخ ماندن و رفتن نميفهميد.
جايي خوانده بودم، كودكي كه به سرطان خود پيروز شده داستاني نوشته براي كودكان سرطاني، فكر ميكنم كه هر يك از اين كودكان داستانها دارند براي نوشتن داستان تلاش براي سبز كردن زندگي شان از كاشته شدن سرطان، تا روييدن ورشد كردنش تا تلاششان براي خشك كردنش و كاشتن حيات درحياط زندگي شان.
چقدر كوچك بودم در ميان كودكاني كه براي وجودشان ميجنگيدند و چقدر ناچيز در ميان آنهايي كه ذره ذره محك را ياري ميدادند... چقدر اين كودكان تخس بيمو شاد ميجنگند.
گزارش: تارا بنياد
0 comments:
Post a Comment